نوشته شده توسط : حسن سلجوقی

 

            چگونه درست مصرف کردن سوخت های فسیلی وبرق

سوخت های فسیلی :

1- زمانی که بخاری روشن است ، درها و پنجره ها را باز نگذاریم.

2- اگرشومینه داریم،بهتراست آن راروشن نکنیم.شومینه هم سوخت زیادی مصرف می کندوهم موجب آلودگی هوای خانه می شود.

3- زمانی که هوا سرد است،به جای آن که درجه ی بخاری را زیاد کنیم ویک پیراهن بپوشبم،لباس گرم تر بپوشیم ودرجه ی بخاری را کم کنیم.

برق:

1- عادت کنیم درخانه وسرکارلامپ ووسایل برقی اضافه راخاموش کنیم.

2- درب یخچال را زیاد بازوبسته نکنیم.

3- ازلامپ های کم مصرف استفاده کنیم.

4- سعی کنیم ازوسایل برقی کمتری درساعات 7تا11شب استفاده کنیم.

 



:: بازدید از این مطلب : 703
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 30 بهمن 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط :

به نام خدا

v     ازکوه بالارفت شقایق های وحشی دردسترس نبودند. بااحتیاط رفت ودسته ای ازشقایق های سرخ

v     راچید.کوله بارش سنگین بود.به سختی ازک

v     وه بائین امد.کف بوتینش سوراخ شده بود

v     کم کم هواداشت تاریک می شد که به سنگرهانزدیک شد. به سمت سنگرخودشان حرکت

v     کرد.صدای ملکوتی راشنید کهروحش رابه بروازدراورد.

v     باخوشحالی برده ی سنگرراکنارزدولی ناگهان

v      

دیدکه نمیتواند نمازش رابخواند چون دست وبایش کمی زخمی شده بود

  • ووضوبراو باطل است.بسیارناراحتشدوبرگشت
  • به سنگر
  •  

اماناگهان فرشته ای به اوگفت:اشکالی ندارد تومی توانی

روزدیگر نمازت رابخوانی حالا دیگر اوارام شده بود

وهمین طور خوشحال

 

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 130
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 30 بهمن 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط :

نقش حیاتی فناوری الکترونیکی در آموزش وپرورش نویسنده علی کاکائیان

 

نقش حیاتی فناوری الکترونیکی در آموزش و پرورش یادگیری الکترونیکی زاییده چرخه تحولات سریع و رو به گسترش فناوری های نو به مفهوم واقعی آن است. تاکنون تعاریف متفاوتی از یادگیری الکترونیکی ارائه شده است. ما تعریف «کراس» را که خیلی ها او را مخترع واژه یادگیری الکترونیکی می دانند انتخاب کرده ایم. کراس یادگیری الکترونیکی را دارای شش نشانه به شرح زیر می داند:
نقش حیاتی فناوری الکترونیکی در آموزش و پرورش یادگیری الکترونیکی زاییده چرخه تحولات سریع و رو به گسترش فناوری های نو به مفهوم واقعی آن است. تاکنون تعاریف متفاوتی از یادگیری الکترونیکی ارائه شده است. ما تعریف «کراس» را که خیلی ها او را مخترع واژه یادگیری الکترونیکی می دانند انتخاب کرده ایم. کراس یادگیری الکترونیکی را دارای شش نشانه به شرح زیر می داند: یادگیری الکترونیکی به وسیله اینترنت صورت می گیرد. با جدیدترین اطلاعات همراه است. مجموعه ای از روش های آموزشی را در برمی گیرد (آموزش های مجازی، همکاری دیجیتالی، شبیه سازی و...) فراگیر محور است و به ویژگی فردی او توجه دارد. اینترنت محور نیست، کثرت گراست (شامل همه می شود). نهایتاً قابلیت انجام دادن فرایندهای اداری و مدیریتی از قبیل: ثبت نام، پرداخت شهریه، نظارت بر روند اجرای فعالیت های یادگیرنده، تدریس و اجرای ارزشیابی از راه دور را فراهم می کند. به طور کلی، یادگیری الکترونیکی به آن نوع یادگیری گفته می شود که در محیط شبکه به وقوع می پیوندد و در آن مجموعه ای از فناوری چند رسانه ای، فرا رسانه ای و ارتباطات از راه دور به خدمت گرفته می شود و نوعی یادگیری است که در محیط اینترنت صورت می گیرد و با بهره گیری از فناوری شبکه تسهیل می شود. روش یادگیری الکترونیکی این نوع یادگیری که به استفاده از تکنولوژی آموزشی اشاره دارد. تأکید می کند که در فضای مسقف کلاس درس، معلمان از رسانه های سنگین آموزشی اعم از رایانه های عمومی، شخصی، سی دی ها، دیسکت ها، سایت های اینترنت، ایمیل و حتی نانو فناوری در فرایند یاددهی استفاده کنند تا یادگیری را تسهیل کرده و موجبات ارتقاء سطح علمی فراگیران را فراهم آورند. این روش یادگیری برای شاگردان از آن جهت کارآمد و اثربخش است که بازدهی تحصیلی و فعالیت آموزشی آنان و عملکرد و تدریس و رفتار کلاسی معلمان را بهبود می بخشد، چرا که براساس تحقیقات انجام شده این نتیجه حاصل گردید: «که 75 درصد یادگیری از طریق وسایل دیداری و تصویری و به وسیله حس بینایی انجام خواهد شد. در صورتی که تنها 13 درصد یادگیری از طریق حس شنوایی و وسایل صوتی انجام می گیرد و دیگر حواس به ترتیب بساوایی 6 درصد، بویایی و چشایی هر کدام 3 درصد در حافظه و یادگیری تأثیر دارند.» و فرایند یادگیری کامل را متأثر می کند و اثربخش می نماید به همین دلیل است که در طراحی مدارس بهتر فردا، فناوری اطلاعات و ارتباطات نقش حیاتی خود را ایفا می کند، چرا که در فرایند ارتباط دهی فن آوری نوین آموزش و پرورش، قدرت بهره گیری فراده و فراگیر افزایش می یابد؛ مثلا با کاربرد فن آوری و ویدئو ماهواره ای در ژاپن دانش آموزان یک کلاس با معلم و دانش آموزان هم پایه شان در نقطه دیگری از همان کشور طلب همیاری می کند، حتی برای تهیه گزارش در درس علوم اجتماعی از طریق پست الکترونیکی با دانش آموزان هم سن و سال خود در کشورهای اروپایی ارتباط برقرار می کنند یا برای همسالان خود در کانادا، مالزی و سریلانکا نامه می نویسند و درباره مسائل جهانی با هم گفت وگو می کنند. با این سبک تدریس در رویکرد جدید کلاسداری، کاربرد فن آوری نوین در کلاس درس، خواه از طریق یادگیری گروهی، یا به وسیله ویدئو کنفرانس و یا استفاده از آموزش مجازی، دانش آموزان را در مرکز فرایند آموزش قرار می دهد. این همان راهی است که به قول جان دسی، ما در آن می توانیم بر روی آنچه که در گذشته گلوگاه بزرگی برای جداسازی دانش آموزان از فرصت ها بوده است، پلی بزنیم. آموزش با این شیوه این امکان را برای معلمان و شاگردانی که از لحاظ زمان و مکان و یا هر دو از یکدیگر جدا هستند می دهد تا از طریق نرم افزار مدیریت دروس، منابع چند رسانه ای و مانند آن با هم ارتباط برقرار کنند و محتوای درس را دریافت نمایند و با همدیگر تبادل اطلاعات و انتقال معلومات کنند. راهکارهای استفاده از یادگیری الکترونیکی برای این که بتوان به فراگیران کمک کرد تا به سطوح عالی حیطه شناختی بلوم برسند، یعنی از مرحله دانش و فهم و کاربرد به مرحله تحلیل و ترکیب و ارزشیابی صعود کنند و جنبه نقادی به خود بگیرند و به جای اخذ مطالب و نگهداری آن، مطلب سازی نمایند و دانش دید بسازند، لازم است علاوه بر آشنایی با دیگر شیوه های نوین تدریس زمینه استفاده از رسانه های سنگین آموزشی و شبکه های نرم افزاری درون کلاسی و برون کلاسی، اقدامات زیر صورت گیرد: 1-برگزاری کلاس های آموزش ضمن خدمت برای معلمان، گردهمایی علمی- آموزشی، همایش های تخصصی، برگزاری جشنواره های الگوی تدریس برتر و جلسات ادواری تخصصی حوزه ای و رشته ای، تا آنان با روش های فناوری اطلاعات و ارتباطات (فاوا) و آموزش و پرورش تطبیقی کشورهای پیشرفته آشنا شوند و ترس آنها برای استفاده از رایانه در کلاس درس کاهش یابد و پاسخگوی ضرورت های قرن بیست و یکم در عرصه آموزش و پرورش شوند. 2-تشکیل کلاس های زبان انگلیسی و رایانه برای معلمان تا بتوانند با رایانه کار کنند و از متون علمی- تربیتی مؤلفان خارجی بهره مند شوند و از آخرین دستاوردهای آموزشی و پرورشی و پژوهشی مطلع گردند. 3- تشکیل کلاس های زبان انگلیسی و رایانه برای دانش آموزان از دوره ابتدایی با استفاده از بازی های رایانه ای. 4-تقویت فن آوری نوین آموزشی در مدارس و اعطای کارت های رایگان اینترنت و ایمیل به معلمان و شاگردان تا هم نوشته های خود را روی وب سایت بنویسند و هم مدارس سنتی به مدارس هوشمند تبدیل گردد. 5-جایگزین کردن سی دی های آموزشی به جای کتاب های درسی و دیکشنری در نظام آموزشی. 6-برگزاری مسابقات بین معلمان و همچنین بین دانش آموزان در زمینه زبان انگلیسی و رایانه. 7-اجباری کردن درس مبانی کامپیوتر و انفورماتیک در دوره های تحصیلی راهنمایی و متوسطه به فراخور ظرفیت روانی و فکری دانش آموزان. 8-تشکیل گروه های کوچک پژوهشی دانش آموزی در کلاس درس توسط معلمان تا فراگیران از طریق نرم افزارهای مشارکتی درون کلاسی و برون کلاسی، با نگارش و ویرایش، به نقد منصفانه همسالان خود بپردازند و ایده های تازه را کشف کنند، چرا که نوشتن، اندیشیدن و خلق کردن است. به عبارت دیگر یا باید نوشت و چاپ کرد و یا باید برکنار ماند. نتیجه گیری اگر بخواهیم کارآمدی و اثربخشی روش های تدریس قدیمی و ایستا، نوین و پویا را با یادگیری الکترونیکی و آموزش های مجازی مقایسه کنیم، می توانیم به دیدگاه فراگیران که به صورت زیر نوشته شده توجه کنیم: - در کلاس های سنتی و به شیوه تدریس قدیمی، ما می نشینیم، گوش می دهیم، حفظ می کنیم و می گذرد. - در کلاس های پویا و به شیوه تدریس فعال، ما تعامل داریم، صحبت می کنیم، یاد می گیریم و می ماند. - در مدارس سایبرنتیک (فرمانشی) با یادگیری الکترونیکی و آموزش های مجازی، ما ارتباط برقرار می کنیم، رفع اشکال می شود، خلاق می شویم، بروز می کند (نوآوری می کنیم) و گسترش می یابد (کارآفرینی می گردد).متعجب



:: بازدید از این مطلب : 180
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 28 بهمن 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط :

زندگینامه امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام)

 

مقدمه:

امام علی ‌بن موسی‌الرضا (علیه السلام) هشتمین امام شیعیان از سلاله پاک رسول خدا و هشتمین جانشین پیامبر مکرم اسلام می‌باشند.

ایشان در سن 35 سالگی عهده‌دار مسئولیت امامت و رهبری شیعیان گردیدند و حیات ایشان مقارن بود با خلافت خلفای عباسی که سختی‌ها و رنج بسیاری را بر امام رواداشتند و سر انجام مأمون عباسی ایشان را در سن 55 سالگی به شهادت رساند. در این نوشته به طور خلاصه، بعضی از ابعاد زندگانی آن حضرت را بررسی می‌نماییم.

 

نام، لقب و کنیه امام:

نام مبارک ایشان علی و کنیه آن حضرت ابوالحسن و مشهورترین لقب ایشان "رضا" به معنای "خشنودی" می‌باشد. امام محمد تقی (علیه السلام) امام نهم و فرزند ایشان سبب نامیده شدن آن حضرت به این لقب را اینگونه نقل می‌فرمایند: "خداوند او را رضا لقب نهاد زیرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمین از او خشنود بوده‌اند و ایشان را برای امامت پسندیده‌اند و همینطور (به خاطر خلق و خوی نیکوی امام) هم دوستان و نزدیکان و هم دشمنان از ایشان راضی و خشنود بود‌ند."

یکی از القاب مشهور حضرت "عالم آل محمد" است. این لقب نشانگر ظهور علم و دانش ایشان می‌باشد. جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خویش، بویژه علمای ادیان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندی تمام بیرون آمد دلیل کوچکی بر این سخن است، که قسمتی از این مناظرات در بخش "جنبه علمی امام" آمده است. این توانایی و برتری امام، در تسلط بر علوم یکی از دلایل امامت ایشان می‌باشد و با تأمل در سخنان امام در این مناظرات، کاملاً این مطلب روشن می‌گردد که این علوم جز از یک منبع وابسته به الهام و وحی نمی‌تواند سرچشمه گرفته باشد.

 

پدر و مادر امام:

پدر بزرگوار ایشان امام موسی کاظم (علیه السلام) پیشوای هفتم شیعیان بودند که در سال 183 ﻫ.ق. به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند و مادر گرامیشان "نجمه" نام داشت.

 

تولد امام:

حضرت رضا (علیه السلام) در یازدهم ذیقعدﺓ الحرام سال 148 هجری در مدینه منوره دیده به جهان گشودند. از قول مادر ایشان نقل شده است که: "هنگامی‌که به حضرتش حامله شدم به هیچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمی‌کردم و وقتی به خواب می‌رفتم، صدای تسبیح و تمجید حق تعالی و ذکر "لااله‌الاالله" را از شکم خود می‌شنیدم، اما چون بیدار می‌شدم دیگر صدایی بگوش نمی‌رسید. هنگامی‌که وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمین نهاد و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و لبانش را تکان می‌داد؛ گویی چیزی می‌گفت."(2)

 نظیر این واقعه، هنگام تولد دیگر ائمه و بعضی از پیامبران الهی نیز نقل شده است، از جمله حضرت عیسی که به اراده الهی در اوان تولد، در گهواره لب به سخن گشوده و با مردم سخن گفتند که شرح این ماجرا در قرآن کریم آمده است.(3)

 

زندگی امام در مدینه:

حضرت رضا (علیه السلام) تا قبل از هجرت به مرو در مدینه زادگاهشان، ساکن بودند و در آنجا در جوار مدفن پاک رسول خدا و اجداد طاهرینشان به هدایت مردم و تبیین معارف دینی و سیره نبوی می‌پرداختند. مردم مدینه نیز بسیار امام را دوست می‌داشتند و به ایشان همچون پدری مهربان می‌نگریستند. تا قبل از این سفر، با اینکه امام بیشتر سالهای عمرش را در مدینه گذرانده بود، اما در سراسر مملکت اسلامی پیروان بسیاری داشت که گوش به فرمان اوامر امام بودند.

 امام در گفتگویی که با مأمون درباره ولایت عهدی داشتند، در این باره این گونه می‌فرمایند: "همانا ولایت عهدی هیچ امتیازی را بر من نیفزود. هنگامی که من در مدینه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود و اگر از کوچه‌های شهر مدینه عبور می‌کردم، عزیرتر از من کسی نبود. مردم پیوسته حاجاتشان را نزد من می‌آوردند و کسی نبود که بتوانم نیاز او را برآورده سازم مگر اینکه این کار را انجام می‌دادم و مردم به چشم عزیز و بزرگ خویش، به من مى‌نگریستند."

 

امامت حضرت رضا (علیه السلام):

امامت و وصایت حضرت رضا (علیه السلام) بارها توسط پدر بزرگوار و اجداد طاهرینشان و رسول اکرم (صلی الله و علیه و اله) اعلام شده بود. به خصوص امام کاظم (علیه السلام) بارها در حضور مردم ایشان را به عنوان وصی و امام بعد از خویش معرفی کرده بودند که به نمونه‌ای از آنها اشاره می‌نماییم.

 یکی از یاران امام موسی کاظم (علیه السلام) می‌گوید: «ما شصت نفر بودیم که موسی بن‌جعفر به جمع ما وارد شد و دست فرزندش علی در دست او بود. فرمود: "آیا می‌دانید من کیستم؟" گفتم: "تو آقا و بزرگ ما هستی." فرمود: "نام و لقب من را بگویید." گفتم: "شما موسی بن جعفر بن محمد هستید." فرمود: "این که با من است کیست؟" گفتم: "علی بن موسی بن جعفر." فرمود: "پس شهادت دهید او در زندگانی من وکیل من است و بعد از مرگ من وصی من می‌باشد."»(4) در حدیث مشهوری نیز که جابر از قول نبى ‌اکرم نقل می‌کند امام رضا (علیه السلام) به عنوان هشتمین امام و وصی پیامبر معرفی شده‌اند. امام صادق (علیه السلام) نیز مکرر به امام کاظم می‌فرمودند که "عالم‌ آل محمد از فرزندان تو است و او وصی بعد از تو می‌باشد."

 

اوضاع سیاسی:

 مدت امامت امام هشتم در حدود بیست سال بود که می‌توان آن را به سه بخش جداگانه تقسیم کرد:

 ده سال اول امامت آن حضرت، که همزمان بود با زمامداری هارون.

1-      پنج سال بعد از‌ آن که مقارن با خلافت امین بود.

2-      پنج سال آخر امامت آن بزرگوار که مصادف با خلافت مأمون و تسلط او بر قلمرو اسلامی آن روز بود.

 مدتی از روزگار زندگانی امام رضا (علیه السلام) همزمان با خلافت هارون الرشید بود. در این زمان است که مصیبت دردناک شهادت پدر بزرگوارشان و دیگر مصیبت‌های اسفبار برای علویان (سادات و نوادگان امیرالمؤمنین) واقع شده است. در آن زمان کوشش‌های فراوانی در تحریک هارون برای کشتن امام رضا (علیه السلام) می‌شد تا آنجا که در نهایت هارون تصمیم بر قتل امام گرفت؛ اما فرصت نیافت نقشه خود را عملی کند. بعد از وفات هارون فرزندش امین به خلافت رسید. در این زمان به علت مرگ هارون ضعف و تزلزل بر حکومت سایه افکنده بود و این تزلزل و غرق بودن امین در فساد و تباهی باعث شده بود که او و دستگاه حکومت، از توجه به سوی امام و پیگیری امر ایشان بازمانند. از این رو می‌توانیم این دوره را در زندگی امام دوران آرامش بنامیم.

اما سرانجام مأمون عباسی توانست برادر خود امین را شکست داده و او را به قتل برساند و لباس قدرت را به تن نماید و توانسته بود با سرکوب شورشیان فرمان خود را در اطراف و اکناف مملکت اسلامی جاری کند. وی حکومت ایالت عراق را به یکی از عمال خویش واگذار کرده بود و خود در مرو اقامت گزید و فضل ‌بن ‌سهل را که مردی بسیار سیاستمدار بود، وزیر و مشاور خویش قرار داد. اما خطری که حکومت او را تهدید می‌کرد علویان بودند که بعد از قرنی تحمل شکنجه و قتل و غارت، اکنون با استفاده از فرصت دو دستگی در خلافت، هر یک به عناوین مختلف در خفا و آشکار عَلم مخالفت با مأمون را برافراشته و خواهان براندازی حکومت عباسی بودند؛ به علاوه آنان در جلب توجه افکار عمومی مسلمین به سوی خود، و کسب حمایت آنها موفق گردیده بودند و دلیل آشکار بر این مدعا این است که هر جا علویان بر ضد حکومت عباسیان قیام و شورش می‌کردند، انبوه مردم از هر طبقه دعوت آنان را اجابت کرده و به یاری آنها بر می‌خواستند و این، بر اثر ستم‌ها و نارواییها و انواع شکنجه‌های دردناکی بود که مردم و بخصوص علویان از دستگاه حکومت عباسی دیده بودند. از این رو مأمون درصدد بر آمده بود تا موجبات برخورد با علویان را برطرف کند. بویژه که او تصمیم داشت تشنجات و بحران‌هایی را که موجب ضعف حکومت او شده بود از میان بردارد و برای استقرار پایه‌های قدرت خود، محیط را امن و آرام سازد. لذا با مشورت وزیر خود فضل بن سهل تصمیم گرفت تا دست به خدعه‌ای بزند. او تصمیم گرفت تا خلافت را به امام پیشنهاد دهد و خود از خلافت به نفع امام کناره‌گیری کند، زیرا حساب می‌کرد نتیجه از دو حال بیرون نیست، یا امام می‌پذیرد و یا نمی‌پذیرد و در هر دو حال برای خود او و خلافت عباسیان، پیروزی است. زیرا اگر بپذیرد ناگزیر، بنابر شرطی که مأمون قرار می‌داد ولایت عهدی آن حضرت را خواهد داشت و همین امر مشروعیت خلافت او را پس از امام نزد تمامی گروه‌ها و فرقه‌های مسلمانان تضمین می‌کرد. بدیهی است برای مأمون آسان بود در مقام ولایتعهدی بدون این که کسی آگاه شود، امام را از میان بردارد تا حکومت به صورت شرعی و قانونی به او بازگردد. در این صورت علویان با خشنودی به حکومت می‌نگریستند و شیعیان خلافت او را شرعی تلقی می‌کردند و او را به عنوان جانشین امام می‌پذیرفتند. از طرف دیگر چون مردم حکومت را مورد تایید امام می‌دانستند لذا قیامهایی که بر ضد حکومت می‌شد جاذبه و مشروعیت خود را از دست می‌داد.

 او می‌اندیشید اگر امام خلافت را نپذیرد ایشان را به اجبار ولیعهد خود می‌کند که در اینصورت بازهم خلافت و حکومت او در میان مردم و شیعیان توجیه می‌گردد و دیگر اعتراضات و شورشهایی که به بهانه غصب خلافت و ستم، توسط عباسیان انجام می‌گرفت دلیل و توجیه خود را از دست می‌داد و با استقبال مردم و دوستداران امام مواجه نمی‌شد. از طرفی او می‌توانست امام را نزد خود ساکن کند و از نزدیک مراقب رفتار امام و پیروانش باشد و هر حرکتی از سوی امام و شیعیان ایشان را سرکوب کند. همچنین او گمان می‌کرد که از طرف دیگر شیعیان و پیروان امام، ایشان را به خاطر نپذیرفتن خلافت در معرض سئوال و انتقاد قرار خواهند داد و امام جایگاه خود را در میان دوستدارانش از دست می‌دهد.

 

سفر به سوی خراسان:

مأمون برای عملی کردن اهداف ذکر شده چند تن از مأموران مخصوص خود را به مدینه، خدمت حضرت رضا (علیه السلام) فرستاد تا حضرت را به اجبار به سوی خراسان روانه کنند. همچنین دستور داد حضرتش را از راهی که کمتر با شیعیان برخورد داشته باشد، بیاورند. مسیر اصلی در آن زمان راه کوفه، جبل، کرمانشاه و قم بوده است که نقاط شیعه‌نشین و مراکز قدرت شیعیان بود. مأمون احتمال می‌داد که ممکن است شیعیان با مشاهده امام در میان خود به شور و هیجان آیند و مانع حرکت ایشان شوند و بخواهند آن حضرت را در میان خود نگه دارند که در این صورت مشکلات حکومت چند برابر می‌شد. لذا امام را از مسیر بصره، اهواز و فارس به سوی مرو حرکت داد.ماموران او نیز پیوسته حضرت را زیر نظر داشتند و اعمال امام را به او گزارش می‌دادند.

 

حدیث سلسلة الذهب:

در طول سفر امام به مرو، هر کجا توقف می‌فرمودند، برکات زیادی شامل حال مردم آن منطقه می‌شد. از جمله هنگامیکه امام در مسیر حرکت خود وارد نیشابور شدند و در حالی که در محملی قرار داشتند از وسط شهر نیشابور عبور کردند. مردم زیادی که خبر ورود امام به نیشابور را شنیده بودند، همگی به استقبال حضرت آمدند. در این هنگام دو تن از علما و حافظان حدیث نبوی، به همراه گروه‌های بیشماری از طالبان علم و اهل حدیث و درایت، مهار مرکب را گرفته و عرضه داشتند: "ای امام بزرگ و ای فرزند امامان بزرگوار، تو را به حق پدران پاک و اجداد بزرگوارت سوگند می‌دهیم که رخسار فرخنده خویش را به ما نشان دهی و حدیثی از پدران و جد بزرگوارتان، پیامبر خدا، برای ما بیان فرمایی تا یادگاری نزد ما باشد." امام دستور توقف مرکب را دادند و دیدگان مردم به مشاهده طلعت مبارک امام روشن گردید. مردم از مشاهده جمال حضرت بسیار شاد شدند به طوری که بعضی از شدت شوق می‌گریستند و آنهایی که نزدیک ایشان بودند، بر مرکب امام بوسه می‌زدند. ولوله عظیمی در شهر طنین افکنده بود به طوری که بزرگان شهر با صدای بلند از مردم می‌خواستند که سکوت نمایند تا حدیثی از آن حضرت بشنوند. تا اینکه پس از مدتی مردم ساکت شدند و حضرت حدیث ذیل را کلمه به کلمه از قول پدر گرامیشان و از قول اجداد طاهرینشان به نقل از رسول خدا و به نقل از جبرائیل از سوی حضرت حق سبحانه و تعالی املاء فرمودند: "کلمه لااله‌الاالله حصار من است پس هر کس آن را بگوید داخل حصار من شده و کسی که داخل حصار من گردد ایمن از عذاب من خواهد بود." سپس امام فرمودند: "اما این شروطی دارد و من، خود، از جمله آن شروط هستم."

 این حدیث بیانگر این است که از شروط اقرار به کلمه لااله‌الاالله که مقوم اصل توحید در دین می‌باشد، اقرار به امامت آن حضرت و اطاعت و پذیرش گفتار و رفتار امام می‌باشد که از جانب خداوند تعالی تعیین شده است. در حقیقت امام شرط رهایی از عذاب الهی را توحید و شرط توحید را قبول ولایت و امامت می‌دانند.

 

ولایت عهدی:

باری، چون حضرت رضا (علیه السلام) وارد مرو شدند، مأمون از ایشان استقبال شایانی کرد و در مجلسی که همه ارکان دولت حضور داشتند صحبت کرد و گفت: "همه بدانند من در آل عباس و آل علی (علیه السلام) هیچ کس را بهتر و صاحب حق‌تر به امر خلافت از علی بن موسی رضا (علیه السلام) ندیدم." پس از آن به حضرت رو کرد و گفت: "تصمیم گرفته‌ام که خود را از خلافت خلع کنم و آن را به شما واگذار نمایم." حضرت فرمودند: "اگر خلافت را خدا برای تو قرار داده جایز نیست که به دیگری ببخشی و اگر خلافت از آن تو نیست، تو چه اختیاری داری که به دیگری تفویض نمایی." مأمون بر خواسته خود پافشاری کرد و بر امام اصرار ورزید. اما امام فرمودند:‌ "هرگز قبول نخواهم کرد." وقتی مأمون مأیوس شد گفت: "پس ولایت عهدی را قبول کن تا بعد از من شما خلیفه و جانشین من باشید." این اصرار مأمون و انکار امام تا دو ماه طول کشید و حضرت قبول نمی‌فرمودند و می‌گفتند: "از پدرانم شنیدم، من قبل از تو از دنیا خواهم رفت و مرا با زهر شهید خواهند کرد و بر من ملائک زمین و آسمان خواهند گریست و در وادی غربت در کنار هارون ‌الرشید دفن خواهم شد." اما مأمون بر این امر پافشاری نمود تا آنجاکه مخفیانه و در مجلس خصوصی حضرت را تهدید به مرگ کرد. لذا حضرت فرمودند: "اینک که مجبورم، قبول می‌کنم به شرط آنکه کسی را نصب یا عزل نکنم و رسمی را تغییر ندهم و سنتی را نشکنم و از دور بر بساط خلافت نظر داشته باشم." مأمون با این شرط راضی شد. پس از آن حضرت، دست را به سوی آسمان بلند کردند و فرمودند: "خداوندا! تو می‌دانی که مرا به اکراه وادار نمودند و به اجبار این امر را اختیار کردم؛ پس مرا مؤاخذه نکن همان گونه که دو پیغمبر خود یوسف و دانیال را هنگام قبول ولایت پادشاهان زمان خود مؤاخذه نکردی. خداوندا، عهدی نیست جز عهد تو و ولایتی نیست مگر از جانب تو، پس به من توفیق ده که دین تو را برپا دارم و سنت پیامبر تو را زنده نگاه دارم. همانا که تو نیکو مولا و نیکو یاوری هستی."

 

جنبه علمی امام:

مأمون که پیوسته شور و اشتیاق مردم نسبت به امام و اعتبار بی‌همتای امام را در میان ایشان می‌دید می‌خواست تا این قداست و اعتبار را خدشه‌دار سازد و از جمله کارهایی که برای رسیدن به این هدف انجام داد تشکیل جلسات مناظره‌ای بین امام و دانشمندان علوم مختلف از سراسر دنیا بود، تا آنها با امام به بحث بپردازند، شاید بتوانند امام را از نظر علمی شکست داده و وجهه علمی امام را زیر سوال ببرند که  شرح یکی از این مجالس را می‌آوریم:

 "برای یکی از این مناظرات، مأمون فضل بن سهل را امر کرد که اساتید کلام و حکمت را از سراسر دنیا دعوت کند تا با امام به مناظره بنشینند. فضل نیز اسقف اعظم نصاری، بزرگ علمای یهود، روسای صابئین (پیروان حضرت یحیی)، بزرگ موبدان زرتشتیان و دیگر متکلمین وقت را دعوت کرد. مأمون هم آنها را به حضور پذیرفت و از آنها پذیرایی شایانی کرد و به آنان گفت: "دوست دارم که با پسر عموی من (مأمون از نوادگان عباس عموی پیامبر است که ناگزیر پسر عموی امام می‌باشد.) که از مدینه پیش من آمده مناظره کنید." صبح روز بعد مجلس آراسته‌ای تشکیل داد و مردی را به خدمت حضرت رضا (علیه السلام) فرستاد و حضرت را دعوت کرد. حضرت نیز دعوت او را پذیرفتند و به او فرمودند: "آیا می‌خواهی بدانی که مأمون کی از این کار خود پشیمان می‌شود." او گفت: "بلی فدایت شوم." امام فرمودند: "وقتی مأمون دلایل مرا بر رد اهل تورات از خود تورات و بر اهل انجیل از خود انجیل و از اهل زبور از زبورشان و بر صابئین بزبان ایشان و بر آتش‌پرستان بزبان فارسی و بر رومیان به زبان رومی‌شان بشنود و ببیند که سخنان تک ‌تک اینان را رد کردم و آنها سخن خود را رها کردند و سخن مرا پذیرفتند آنوقت مأمون می‌فهمد که توانایی کاری را که می‌خواهد انجام دهد ندارد و پشیمان می‌شود و لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم." سپس حضرت به مجلس مأمون تشریف ‌فرما شدند و با ورود حضرت، مأمون ایشان را برای جمع معرفی کرد و سپس گفت: "دوست دارم با ایشان مناظره کنید." حضرت رضا (علیه السلام) نیز با تمامی آنها از کتاب خودشان درباره دین و مذهبشان مباحثه نمودند. سپس امام فرمود: "اگر کسی در میان شما مخالف اسلام است بدون شرم و خجالت سئوال کند." عمران صایی که یکی از متکلمین بود از حضرت سؤالات بسیاری کرد و حضرت تمام سؤالات او را یک به یک پاسخ گفتند و او را قانع نمودند. او پس از شنیدن جواب سؤالات خود از امام، شهادتین را بر زبان جاری کرد و اسلام آورد و با برتری مسلم امام، جلسه به پایان رسید و مردم متفرق شدند. روز بعد حضرت، عمران صایی را به حضور طلبیدند و او را بسیار اکرام کردند و از آن به بعد عمران صایی خود یکی از مبلغین دین مبین اسلام گردید.

 رجاء ابن ضحاک که از طرف مأمون مامور حرکت دادن امام از مدینه به سوی مرو بود، می‌گوید: «آن حضرت در هیچ شهری وارد نمی‌شد مگر اینکه مردم از هر سو به او روی می‌آوردند و مسائل دینی خود را از امام می‌پرسیدند. ایشان نیز به آنها پاسخ می‌گفت و احادیث بسیاری از پیامبر خدا و حضرت علی (علیه السلام) بیان می‌فرمود. هنگامی که از این سفر بازگشتم نزد مأمون رفتم. او از چگونگی رفتار امام در طول سفر پرسید و من نیز آنچه را در طول سفر از ایشان دیده بودم بازگو کردم. مأمون گفت: "آری، ای پسر ضحاک! ایشان بهترین، داناترین و عابدترین مردم روی زمین است."»

 

اخلاق و منش امام:

خصوصیات اخلاقی و زهد و تقوای آن حضرت به گونه‌ای بود که حتی دشمنان خویش را نیز شیفته و مجذوب خود کرده بود. با مردم در نهایت ادب تواضع و مهربانی رفتار می‌کرد و هیچ گاه خود را از مردم جدا نمی‌نمود.

 یکی از یاران امام می‌گوید: "هیچ گاه ندیدم که امام رضا (علیه السلام) در سخن بر کسی جفا ورزد و نیز ندیدم که سخن کسی را پیش از تمام شدن قطع کند. هرگز نیازمندی را که می‌توانست نیازش را برآورده سازد رد نمی‌کرد در حضور دیگری پایش را دراز نمی‌فرمود. هرگز ندیدم به کسی از خدمتکارانش بدگویی کند. خنده او قهقهه نبود بلکه تبسم می‌فرمود. چون سفره غذا به میان می‌آمد، همه افراد خانه حتی دربان و مهتر را نیز بر سر سفره خویش می‌نشاند و آنان همراه با امام غذا می‌خوردند. شبها کم می‌خوابید و بسیاری از شبها را به عبادت می‌گذراند. بسیار روزه می‌گرفت و روزه سه روز در ماه را ترک نمی‌کرد. کار خیر و انفاق پنهان بسیار داشت. بیشتر در شبهای تاریک، مخفیانه به فقرا کمک می‌کرد."(5) یکی دیگر از یاران ایشان می‌گوید: "فرش آن حضرت در تابستان حصیر و در زمستان پلاسی بود. لباس او در خانه درشت و خشن بود، اما هنگامی که در مجالس عمومی شرکت می‌کرد، خود را می‌آراست (لباسهای خوب و متعارف می‌پوشید).(6) شبی امام میهمان داشت، در میان صحبت چراغ ایرادی پیدا کرد، میهمان امام دست پیش آورد تا چراغ را درست کند، اما امام نگذاشت و خود این کار را انجام داد و فرمود: "ما گروهی هستیم که میهمانان خود را به کار نمی‌گیریم."(7)

 شخصی به امام عرض کرد: "به خدا سوگند هیچکس در روی زمین از جهت برتری و شرافت اجداد، به شما نمی‌رسد." امام فرمودند:" تقوی به آنان شرافت داد و اطاعت پروردگار، آنان را بزرگوار ساخت."(8)

 مردی از اهالی بلخ می‌گوید: "در سفر خراسان با امام رضا (علیه السلام) همراه بودم. روزی سفره گسترده بودند و امام همه خدمتگزاران حتی سیاهان را بر آن سفره نشاند تا همراه ایشان غذا بخورند. من به امام عرض کردم: "فدایت شوم بهتر است اینان بر سفره‌ای جداگانه بنشینند." امام فرمود: "ساکت باش، پروردگار همه یکی است. پدر و مادر همه یکی است و پاداش هم به اعمال است."(9)

 یاسر، خادم حضرت می‌گوید: «امام رضا (علیه السلام) به ما فرموده بود: "اگر بالای سرتان ایستادم (و شما را برای کاری طلبیدم) و شما مشغول غذا خوردن بودید بر نخیزید تا غذایتان تمام شود. به همین جهت بسیار اتفاق می‌افتاد که امام ما را صدا می‌کرد و در پاسخ او می‌گفتند: "به غذا خوردن مشغولند." و آن گرامی می‌فرمود: "بگذارید غذایشان تمام شود."»(10)

 یکبار غریبی خدمت امام رسید و سلام کرد و گفت: "من از دوستداران شما و پدران و اجدادتان هستم. از حج بازگشته‌ام و خرجی راه را تمام کرده‌ام اگر مایلید مبلغی به من مرحمت کنید تا خود را به وطنم برسانم و در آنجا معادل همان مبلغ را صدقه خواهم داد زیرا من در شهر خویش فقیر نیستم و اینک در سفر نیازمند مانده‌ام." امام برخاست و به اطاقی دیگر رفت و از پشت در دست خویش را بیرون آورد و فرمود: "این دویست دینار را بگیر و توشه راه کن و لازم نیست که از جانب من معادل آن صدقه دهی."

 آن شخص نیز دینارها را گرفت و رفت. از امام پرسیدند: "چرا چنین کردید که شما را هنگام گرفتن دینارها نبیند؟" فرمود: "تا شرمندگی نیاز و سوال را در او نبینم."(11)

 امامان معصوم و گرامی ما در تربیت پیروان و راهنمایی ایشان تنها به گفتار اکتفا نمی‌کردند و در مورد اعمال آنان توجه و مراقبت ویژه ای مبذول می‌داشتند.

 یکی از یاران امام رضا (علیه السلام) می‌گوید: «روزی همراه امام به خانه ایشان رفتم. غلامان حضرت مشغول بنایی بودند. امام در میان آنها غریبه‌ای دید و پرسید: "این کیست؟" عرض کردند: "به ما کمک می‌کند و به او دستمزدی خواهیم داد." امام فرمود: "مزدش را تعیین کرده‌اید؟" گفتند: "نه هر چه بدهیم می‌پذیرد." امام برآشفت و به من فرمود: "من بارها به اینها گفته‌ام که هیچکس را نیاورید مگر آنکه قبلا مزدش را تعیین کنید و قرارداد ببندید. کسی که بدون قرارداد و تعیین مزد، کاری انجام می‌دهد، اگر سه برابر مزدش را بدهی باز گمان می‌کند مزدش را کم داده‌ای ولی اگر قرارداد ببندی و به مقدار معین شده بپردازی از تو خشنود خواهد بود که طبق قرار عمل کرده‌ای و در این صورت اگر بیش از مقدار تعیین شده چیزی به او بدهی، هر چند کم و ناچیز باشد؛ می‌فهمد که بیشتر پرداخته‌ای و سپاسگزار خواهد بود."»(12)

 خادم حضرت می‌گوید: «روزی خدمتکاران میوه‌ای می‌خوردند. آنها میوه را به تمامی نخورده و باقی آنرا دور ریختند. حضرت رضا (علیه السلام) به آنها فرمود: "سبحان الله اگر شما از آن بی‌نیاز هستید، آنرا به کسانی که بدان نیازمندند بدهید."»

 

مختصری از کلمات حکمت‌آمیز امام:

امام فرمودند: "دوست هر کس عقل اوست و دشمن هر کس جهل و نادانی و حماقت است."

امام فرمودند: "علم و دانش همانند گنجی می‌ماند که کلید آن سؤال است، پس بپرسید. خداوند شما را رحمت کند زیرا در این امر چهار طایفه دارای اجر می‌باشند: 1- سؤال کننده 2- آموزنده 3- شنونده 4- پاسخ دهنده."

امام فرمودند: "مهرورزی و دوستی با مردم نصف عقل است."

امام فرمودند: "چیزی نیست که چشمانت آنرا بنگرد مگر آنکه در آن پند و اندرزی است."

امام فرمودند: "نظافت و پاکیزگی از اخلاق پیامبران است."

 

شهادت امام:

 در نحوه به شهادت رسیدن امام نقل شده است که مأمون به یکی از خدمتکاران خویش دستور داده بود تا ناخن‌های دستش را بلند نگه دارد و بعد به او دستور داد تا دست خود را به زهر مخصوصی آلوده کند و در بین ناخن‌هایش زهر قرار دهد و اناری را با دستان زهر‌آلودش دانه کند و او دستور مأمون را اجابت کرد. مأمون نیز انار زهرآلوده را خدمت حضرت گذارد و اصرار کرد که امام از آن انار تناول کنند. اما حضرت از خوردن امتناع فرمودند و مأمون اصرار کرد تا جایی که حضرت را تهدید به مرگ نمود و حضرت به جبر، قدری از آن انار مسموم تناول فرمودند. بعد از گذشت چند ساعت زهر اثر کرد و حال حضرت دگرگون گردید و صبح روز بعد در سحرگاه روز 29 صفر سال 203 هجری قمری امام رضا (علیه السلام) به شهادت رسیدند.

 

تدفین امام:

به قدرت و اراده الهی امام جواد (علیه السلام) فرزند و امام بعد از آن حضرت به دور از چشم دشمنان، بدن مطهر ایشان را غسل داده و بر آن نماز گذاردند و پیکر پاک ایشان با مشایعت بسیاری از شیعیان و دوستداران آن حضرت در مشهد دفن گردید و قرنهاست که مزار این امام بزرگوار مایه برکت و مباهات ایرانیان است.


 

پاورقی‌ها:

منتهی الآمال.

منتهی الآمال.

سوره مریم، آیه 30.

عیون اخبارالرضا، جلد 1، صفحه 21.

اعلام الوری، صفحه 314.

اعلام الوری، صفحه 315.

اصول کافی، جلد 6، صفحه 383.

عیون اخبارالرضا، جلد2، صفحه 174.

اصول کافی، جلد 8، صفحه 230.

اصول کافی، جلد 6، صفحه 298.

مناقب ابن شهر آشوب، جلد 4، صفحه 360.

اصول کافی، جلد 5، صفحه 288.

 

 

 

 

 پاورقی شماره

3

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 226
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 27 بهمن 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط :

زندگینامه امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام)

 

مقدمه:

امام علی ‌بن موسی‌الرضا (علیه السلام) هشتمین امام شیعیان از سلاله پاک رسول خدا و هشتمین جانشین پیامبر مکرم اسلام می‌باشند.

ایشان در سن 35 سالگی عهده‌دار مسئولیت امامت و رهبری شیعیان گردیدند و حیات ایشان مقارن بود با خلافت خلفای عباسی که سختی‌ها و رنج بسیاری را بر امام رواداشتند و سر انجام مأمون عباسی ایشان را در سن 55 سالگی به شهادت رساند. در این نوشته به طور خلاصه، بعضی از ابعاد زندگانی آن حضرت را بررسی می‌نماییم.

 

نام، لقب و کنیه امام:

نام مبارک ایشان علی و کنیه آن حضرت ابوالحسن و مشهورترین لقب ایشان "رضا" به معنای "خشنودی" می‌باشد. امام محمد تقی (علیه السلام) امام نهم و فرزند ایشان سبب نامیده شدن آن حضرت به این لقب را اینگونه نقل می‌فرمایند: "خداوند او را رضا لقب نهاد زیرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمین از او خشنود بوده‌اند و ایشان را برای امامت پسندیده‌اند و همینطور (به خاطر خلق و خوی نیکوی امام) هم دوستان و نزدیکان و هم دشمنان از ایشان راضی و خشنود بود‌ند."

یکی از القاب مشهور حضرت "عالم آل محمد" است. این لقب نشانگر ظهور علم و دانش ایشان می‌باشد. جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خویش، بویژه علمای ادیان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندی تمام بیرون آمد دلیل کوچکی بر این سخن است، که قسمتی از این مناظرات در بخش "جنبه علمی امام" آمده است. این توانایی و برتری امام، در تسلط بر علوم یکی از دلایل امامت ایشان می‌باشد و با تأمل در سخنان امام در این مناظرات، کاملاً این مطلب روشن می‌گردد که این علوم جز از یک منبع وابسته به الهام و وحی نمی‌تواند سرچشمه گرفته باشد.

 

پدر و مادر امام:

پدر بزرگوار ایشان امام موسی کاظم (علیه السلام) پیشوای هفتم شیعیان بودند که در سال 183 ﻫ.ق. به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند و مادر گرامیشان "نجمه" نام داشت.

 

تولد امام:

حضرت رضا (علیه السلام) در یازدهم ذیقعدﺓ الحرام سال 148 هجری در مدینه منوره دیده به جهان گشودند. از قول مادر ایشان نقل شده است که: "هنگامی‌که به حضرتش حامله شدم به هیچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمی‌کردم و وقتی به خواب می‌رفتم، صدای تسبیح و تمجید حق تعالی و ذکر "لااله‌الاالله" را از شکم خود می‌شنیدم، اما چون بیدار می‌شدم دیگر صدایی بگوش نمی‌رسید. هنگامی‌که وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمین نهاد و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و لبانش را تکان می‌داد؛ گویی چیزی می‌گفت."(2)

 نظیر این واقعه، هنگام تولد دیگر ائمه و بعضی از پیامبران الهی نیز نقل شده است، از جمله حضرت عیسی که به اراده الهی در اوان تولد، در گهواره لب به سخن گشوده و با مردم سخن گفتند که شرح این ماجرا در قرآن کریم آمده است.(3)

 

زندگی امام در مدینه:

حضرت رضا (علیه السلام) تا قبل از هجرت به مرو در مدینه زادگاهشان، ساکن بودند و در آنجا در جوار مدفن پاک رسول خدا و اجداد طاهرینشان به هدایت مردم و تبیین معارف دینی و سیره نبوی می‌پرداختند. مردم مدینه نیز بسیار امام را دوست می‌داشتند و به ایشان همچون پدری مهربان می‌نگریستند. تا قبل از این سفر، با اینکه امام بیشتر سالهای عمرش را در مدینه گذرانده بود، اما در سراسر مملکت اسلامی پیروان بسیاری داشت که گوش به فرمان اوامر امام بودند.

 امام در گفتگویی که با مأمون درباره ولایت عهدی داشتند، در این باره این گونه می‌فرمایند: "همانا ولایت عهدی هیچ امتیازی را بر من نیفزود. هنگامی که من در مدینه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود و اگر از کوچه‌های شهر مدینه عبور می‌کردم، عزیرتر از من کسی نبود. مردم پیوسته حاجاتشان را نزد من می‌آوردند و کسی نبود که بتوانم نیاز او را برآورده سازم مگر اینکه این کار را انجام می‌دادم و مردم به چشم عزیز و بزرگ خویش، به من مى‌نگریستند."

 

امامت حضرت رضا (علیه السلام):

امامت و وصایت حضرت رضا (علیه السلام) بارها توسط پدر بزرگوار و اجداد طاهرینشان و رسول اکرم (صلی الله و علیه و اله) اعلام شده بود. به خصوص امام کاظم (علیه السلام) بارها در حضور مردم ایشان را به عنوان وصی و امام بعد از خویش معرفی کرده بودند که به نمونه‌ای از آنها اشاره می‌نماییم.

 یکی از یاران امام موسی کاظم (علیه السلام) می‌گوید: «ما شصت نفر بودیم که موسی بن‌جعفر به جمع ما وارد شد و دست فرزندش علی در دست او بود. فرمود: "آیا می‌دانید من کیستم؟" گفتم: "تو آقا و بزرگ ما هستی." فرمود: "نام و لقب من را بگویید." گفتم: "شما موسی بن جعفر بن محمد هستید." فرمود: "این که با من است کیست؟" گفتم: "علی بن موسی بن جعفر." فرمود: "پس شهادت دهید او در زندگانی من وکیل من است و بعد از مرگ من وصی من می‌باشد."»(4) در حدیث مشهوری نیز که جابر از قول نبى ‌اکرم نقل می‌کند امام رضا (علیه السلام) به عنوان هشتمین امام و وصی پیامبر معرفی شده‌اند. امام صادق (علیه السلام) نیز مکرر به امام کاظم می‌فرمودند که "عالم‌ آل محمد از فرزندان تو است و او وصی بعد از تو می‌باشد."

 

اوضاع سیاسی:

 مدت امامت امام هشتم در حدود بیست سال بود که می‌توان آن را به سه بخش جداگانه تقسیم کرد:

 ده سال اول امامت آن حضرت، که همزمان بود با زمامداری هارون.

1-      پنج سال بعد از‌ آن که مقارن با خلافت امین بود.

2-      پنج سال آخر امامت آن بزرگوار که مصادف با خلافت مأمون و تسلط او بر قلمرو اسلامی آن روز بود.

 مدتی از روزگار زندگانی امام رضا (علیه السلام) همزمان با خلافت هارون الرشید بود. در این زمان است که مصیبت دردناک شهادت پدر بزرگوارشان و دیگر مصیبت‌های اسفبار برای علویان (سادات و نوادگان امیرالمؤمنین) واقع شده است. در آن زمان کوشش‌های فراوانی در تحریک هارون برای کشتن امام رضا (علیه السلام) می‌شد تا آنجا که در نهایت هارون تصمیم بر قتل امام گرفت؛ اما فرصت نیافت نقشه خود را عملی کند. بعد از وفات هارون فرزندش امین به خلافت رسید. در این زمان به علت مرگ هارون ضعف و تزلزل بر حکومت سایه افکنده بود و این تزلزل و غرق بودن امین در فساد و تباهی باعث شده بود که او و دستگاه حکومت، از توجه به سوی امام و پیگیری امر ایشان بازمانند. از این رو می‌توانیم این دوره را در زندگی امام دوران آرامش بنامیم.

اما سرانجام مأمون عباسی توانست برادر خود امین را شکست داده و او را به قتل برساند و لباس قدرت را به تن نماید و توانسته بود با سرکوب شورشیان فرمان خود را در اطراف و اکناف مملکت اسلامی جاری کند. وی حکومت ایالت عراق را به یکی از عمال خویش واگذار کرده بود و خود در مرو اقامت گزید و فضل ‌بن ‌سهل را که مردی بسیار سیاستمدار بود، وزیر و مشاور خویش قرار داد. اما خطری که حکومت او را تهدید می‌کرد علویان بودند که بعد از قرنی تحمل شکنجه و قتل و غارت، اکنون با استفاده از فرصت دو دستگی در خلافت، هر یک به عناوین مختلف در خفا و آشکار عَلم مخالفت با مأمون را برافراشته و خواهان براندازی حکومت عباسی بودند؛ به علاوه آنان در جلب توجه افکار عمومی مسلمین به سوی خود، و کسب حمایت آنها موفق گردیده بودند و دلیل آشکار بر این مدعا این است که هر جا علویان بر ضد حکومت عباسیان قیام و شورش می‌کردند، انبوه مردم از هر طبقه دعوت آنان را اجابت کرده و به یاری آنها بر می‌خواستند و این، بر اثر ستم‌ها و نارواییها و انواع شکنجه‌های دردناکی بود که مردم و بخصوص علویان از دستگاه حکومت عباسی دیده بودند. از این رو مأمون درصدد بر آمده بود تا موجبات برخورد با علویان را برطرف کند. بویژه که او تصمیم داشت تشنجات و بحران‌هایی را که موجب ضعف حکومت او شده بود از میان بردارد و برای استقرار پایه‌های قدرت خود، محیط را امن و آرام سازد. لذا با مشورت وزیر خود فضل بن سهل تصمیم گرفت تا دست به خدعه‌ای بزند. او تصمیم گرفت تا خلافت را به امام پیشنهاد دهد و خود از خلافت به نفع امام کناره‌گیری کند، زیرا حساب می‌کرد نتیجه از دو حال بیرون نیست، یا امام می‌پذیرد و یا نمی‌پذیرد و در هر دو حال برای خود او و خلافت عباسیان، پیروزی است. زیرا اگر بپذیرد ناگزیر، بنابر شرطی که مأمون قرار می‌داد ولایت عهدی آن حضرت را خواهد داشت و همین امر مشروعیت خلافت او را پس از امام نزد تمامی گروه‌ها و فرقه‌های مسلمانان تضمین می‌کرد. بدیهی است برای مأمون آسان بود در مقام ولایتعهدی بدون این که کسی آگاه شود، امام را از میان بردارد تا حکومت به صورت شرعی و قانونی به او بازگردد. در این صورت علویان با خشنودی به حکومت می‌نگریستند و شیعیان خلافت او را شرعی تلقی می‌کردند و او را به عنوان جانشین امام می‌پذیرفتند. از طرف دیگر چون مردم حکومت را مورد تایید امام می‌دانستند لذا قیامهایی که بر ضد حکومت می‌شد جاذبه و مشروعیت خود را از دست می‌داد.

 او می‌اندیشید اگر امام خلافت را نپذیرد ایشان را به اجبار ولیعهد خود می‌کند که در اینصورت بازهم خلافت و حکومت او در میان مردم و شیعیان توجیه می‌گردد و دیگر اعتراضات و شورشهایی که به بهانه غصب خلافت و ستم، توسط عباسیان انجام می‌گرفت دلیل و توجیه خود را از دست می‌داد و با استقبال مردم و دوستداران امام مواجه نمی‌شد. از طرفی او می‌توانست امام را نزد خود ساکن کند و از نزدیک مراقب رفتار امام و پیروانش باشد و هر حرکتی از سوی امام و شیعیان ایشان را سرکوب کند. همچنین او گمان می‌کرد که از طرف دیگر شیعیان و پیروان امام، ایشان را به خاطر نپذیرفتن خلافت در معرض سئوال و انتقاد قرار خواهند داد و امام جایگاه خود را در میان دوستدارانش از دست می‌دهد.

 

سفر به سوی خراسان:

مأمون برای عملی کردن اهداف ذکر شده چند تن از مأموران مخصوص خود را به مدینه، خدمت حضرت رضا (علیه السلام) فرستاد تا حضرت را به اجبار به سوی خراسان روانه کنند. همچنین دستور داد حضرتش را از راهی که کمتر با شیعیان برخورد داشته باشد، بیاورند. مسیر اصلی در آن زمان راه کوفه، جبل، کرمانشاه و قم بوده است که نقاط شیعه‌نشین و مراکز قدرت شیعیان بود. مأمون احتمال می‌داد که ممکن است شیعیان با مشاهده امام در میان خود به شور و هیجان آیند و مانع حرکت ایشان شوند و بخواهند آن حضرت را در میان خود نگه دارند که در این صورت مشکلات حکومت چند برابر می‌شد. لذا امام را از مسیر بصره، اهواز و فارس به سوی مرو حرکت داد.ماموران او نیز پیوسته حضرت را زیر نظر داشتند و اعمال امام را به او گزارش می‌دادند.

 

حدیث سلسلة الذهب:

در طول سفر امام به مرو، هر کجا توقف می‌فرمودند، برکات زیادی شامل حال مردم آن منطقه می‌شد. از جمله هنگامیکه امام در مسیر حرکت خود وارد نیشابور شدند و در حالی که در محملی قرار داشتند از وسط شهر نیشابور عبور کردند. مردم زیادی که خبر ورود امام به نیشابور را شنیده بودند، همگی به استقبال حضرت آمدند. در این هنگام دو تن از علما و حافظان حدیث نبوی، به همراه گروه‌های بیشماری از طالبان علم و اهل حدیث و درایت، مهار مرکب را گرفته و عرضه داشتند: "ای امام بزرگ و ای فرزند امامان بزرگوار، تو را به حق پدران پاک و اجداد بزرگوارت سوگند می‌دهیم که رخسار فرخنده خویش را به ما نشان دهی و حدیثی از پدران و جد بزرگوارتان، پیامبر خدا، برای ما بیان فرمایی تا یادگاری نزد ما باشد." امام دستور توقف مرکب را دادند و دیدگان مردم به مشاهده طلعت مبارک امام روشن گردید. مردم از مشاهده جمال حضرت بسیار شاد شدند به طوری که بعضی از شدت شوق می‌گریستند و آنهایی که نزدیک ایشان بودند، بر مرکب امام بوسه می‌زدند. ولوله عظیمی در شهر طنین افکنده بود به طوری که بزرگان شهر با صدای بلند از مردم می‌خواستند که سکوت نمایند تا حدیثی از آن حضرت بشنوند. تا اینکه پس از مدتی مردم ساکت شدند و حضرت حدیث ذیل را کلمه به کلمه از قول پدر گرامیشان و از قول اجداد طاهرینشان به نقل از رسول خدا و به نقل از جبرائیل از سوی حضرت حق سبحانه و تعالی املاء فرمودند: "کلمه لااله‌الاالله حصار من است پس هر کس آن را بگوید داخل حصار من شده و کسی که داخل حصار من گردد ایمن از عذاب من خواهد بود." سپس امام فرمودند: "اما این شروطی دارد و من، خود، از جمله آن شروط هستم."

 این حدیث بیانگر این است که از شروط اقرار به کلمه لااله‌الاالله که مقوم اصل توحید در دین می‌باشد، اقرار به امامت آن حضرت و اطاعت و پذیرش گفتار و رفتار امام می‌باشد که از جانب خداوند تعالی تعیین شده است. در حقیقت امام شرط رهایی از عذاب الهی را توحید و شرط توحید را قبول ولایت و امامت می‌دانند.

 

ولایت عهدی:

باری، چون حضرت رضا (علیه السلام) وارد مرو شدند، مأمون از ایشان استقبال شایانی کرد و در مجلسی که همه ارکان دولت حضور داشتند صحبت کرد و گفت: "همه بدانند من در آل عباس و آل علی (علیه السلام) هیچ کس را بهتر و صاحب حق‌تر به امر خلافت از علی بن موسی رضا (علیه السلام) ندیدم." پس از آن به حضرت رو کرد و گفت: "تصمیم گرفته‌ام که خود را از خلافت خلع کنم و آن را به شما واگذار نمایم." حضرت فرمودند: "اگر خلافت را خدا برای تو قرار داده جایز نیست که به دیگری ببخشی و اگر خلافت از آن تو نیست، تو چه اختیاری داری که به دیگری تفویض نمایی." مأمون بر خواسته خود پافشاری کرد و بر امام اصرار ورزید. اما امام فرمودند:‌ "هرگز قبول نخواهم کرد." وقتی مأمون مأیوس شد گفت: "پس ولایت عهدی را قبول کن تا بعد از من شما خلیفه و جانشین من باشید." این اصرار مأمون و انکار امام تا دو ماه طول کشید و حضرت قبول نمی‌فرمودند و می‌گفتند: "از پدرانم شنیدم، من قبل از تو از دنیا خواهم رفت و مرا با زهر شهید خواهند کرد و بر من ملائک زمین و آسمان خواهند گریست و در وادی غربت در کنار هارون ‌الرشید دفن خواهم شد." اما مأمون بر این امر پافشاری نمود تا آنجاکه مخفیانه و در مجلس خصوصی حضرت را تهدید به مرگ کرد. لذا حضرت فرمودند: "اینک که مجبورم، قبول می‌کنم به شرط آنکه کسی را نصب یا عزل نکنم و رسمی را تغییر ندهم و سنتی را نشکنم و از دور بر بساط خلافت نظر داشته باشم." مأمون با این شرط راضی شد. پس از آن حضرت، دست را به سوی آسمان بلند کردند و فرمودند: "خداوندا! تو می‌دانی که مرا به اکراه وادار نمودند و به اجبار این امر را اختیار کردم؛ پس مرا مؤاخذه نکن همان گونه که دو پیغمبر خود یوسف و دانیال را هنگام قبول ولایت پادشاهان زمان خود مؤاخذه نکردی. خداوندا، عهدی نیست جز عهد تو و ولایتی نیست مگر از جانب تو، پس به من توفیق ده که دین تو را برپا دارم و سنت پیامبر تو را زنده نگاه دارم. همانا که تو نیکو مولا و نیکو یاوری هستی."

 

جنبه علمی امام:

مأمون که پیوسته شور و اشتیاق مردم نسبت به امام و اعتبار بی‌همتای امام را در میان ایشان می‌دید می‌خواست تا این قداست و اعتبار را خدشه‌دار سازد و از جمله کارهایی که برای رسیدن به این هدف انجام داد تشکیل جلسات مناظره‌ای بین امام و دانشمندان علوم مختلف از سراسر دنیا بود، تا آنها با امام به بحث بپردازند، شاید بتوانند امام را از نظر علمی شکست داده و وجهه علمی امام را زیر سوال ببرند که  شرح یکی از این مجالس را می‌آوریم:

 "برای یکی از این مناظرات، مأمون فضل بن سهل را امر کرد که اساتید کلام و حکمت را از سراسر دنیا دعوت کند تا با امام به مناظره بنشینند. فضل نیز اسقف اعظم نصاری، بزرگ علمای یهود، روسای صابئین (پیروان حضرت یحیی)، بزرگ موبدان زرتشتیان و دیگر متکلمین وقت را دعوت کرد. مأمون هم آنها را به حضور پذیرفت و از آنها پذیرایی شایانی کرد و به آنان گفت: "دوست دارم که با پسر عموی من (مأمون از نوادگان عباس عموی پیامبر است که ناگزیر پسر عموی امام می‌باشد.) که از مدینه پیش من آمده مناظره کنید." صبح روز بعد مجلس آراسته‌ای تشکیل داد و مردی را به خدمت حضرت رضا (علیه السلام) فرستاد و حضرت را دعوت کرد. حضرت نیز دعوت او را پذیرفتند و به او فرمودند: "آیا می‌خواهی بدانی که مأمون کی از این کار خود پشیمان می‌شود." او گفت: "بلی فدایت شوم." امام فرمودند: "وقتی مأمون دلایل مرا بر رد اهل تورات از خود تورات و بر اهل انجیل از خود انجیل و از اهل زبور از زبورشان و بر صابئین بزبان ایشان و بر آتش‌پرستان بزبان فارسی و بر رومیان به زبان رومی‌شان بشنود و ببیند که سخنان تک ‌تک اینان را رد کردم و آنها سخن خود را رها کردند و سخن مرا پذیرفتند آنوقت مأمون می‌فهمد که توانایی کاری را که می‌خواهد انجام دهد ندارد و پشیمان می‌شود و لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم." سپس حضرت به مجلس مأمون تشریف ‌فرما شدند و با ورود حضرت، مأمون ایشان را برای جمع معرفی کرد و سپس گفت: "دوست دارم با ایشان مناظره کنید." حضرت رضا (علیه السلام) نیز با تمامی آنها از کتاب خودشان درباره دین و مذهبشان مباحثه نمودند. سپس امام فرمود: "اگر کسی در میان شما مخالف اسلام است بدون شرم و خجالت سئوال کند." عمران صایی که یکی از متکلمین بود از حضرت سؤالات بسیاری کرد و حضرت تمام سؤالات او را یک به یک پاسخ گفتند و او را قانع نمودند. او پس از شنیدن جواب سؤالات خود از امام، شهادتین را بر زبان جاری کرد و اسلام آورد و با برتری مسلم امام، جلسه به پایان رسید و مردم متفرق شدند. روز بعد حضرت، عمران صایی را به حضور طلبیدند و او را بسیار اکرام کردند و از آن به بعد عمران صایی خود یکی از مبلغین دین مبین اسلام گردید.

 رجاء ابن ضحاک که از طرف مأمون مامور حرکت دادن امام از مدینه به سوی مرو بود، می‌گوید: «آن حضرت در هیچ شهری وارد نمی‌شد مگر اینکه مردم از هر سو به او روی می‌آوردند و مسائل دینی خود را از امام می‌پرسیدند. ایشان نیز به آنها پاسخ می‌گفت و احادیث بسیاری از پیامبر خدا و حضرت علی (علیه السلام) بیان می‌فرمود. هنگامی که از این سفر بازگشتم نزد مأمون رفتم. او از چگونگی رفتار امام در طول سفر پرسید و من نیز آنچه را در طول سفر از ایشان دیده بودم بازگو کردم. مأمون گفت: "آری، ای پسر ضحاک! ایشان بهترین، داناترین و عابدترین مردم روی زمین است."»

 

اخلاق و منش امام:

خصوصیات اخلاقی و زهد و تقوای آن حضرت به گونه‌ای بود که حتی دشمنان خویش را نیز شیفته و مجذوب خود کرده بود. با مردم در نهایت ادب تواضع و مهربانی رفتار می‌کرد و هیچ گاه خود را از مردم جدا نمی‌نمود.

 یکی از یاران امام می‌گوید: "هیچ گاه ندیدم که امام رضا (علیه السلام) در سخن بر کسی جفا ورزد و نیز ندیدم که سخن کسی را پیش از تمام شدن قطع کند. هرگز نیازمندی را که می‌توانست نیازش را برآورده سازد رد نمی‌کرد در حضور دیگری پایش را دراز نمی‌فرمود. هرگز ندیدم به کسی از خدمتکارانش بدگویی کند. خنده او قهقهه نبود بلکه تبسم می‌فرمود. چون سفره غذا به میان می‌آمد، همه افراد خانه حتی دربان و مهتر را نیز بر سر سفره خویش می‌نشاند و آنان همراه با امام غذا می‌خوردند. شبها کم می‌خوابید و بسیاری از شبها را به عبادت می‌گذراند. بسیار روزه می‌گرفت و روزه سه روز در ماه را ترک نمی‌کرد. کار خیر و انفاق پنهان بسیار داشت. بیشتر در شبهای تاریک، مخفیانه به فقرا کمک می‌کرد."(5) یکی دیگر از یاران ایشان می‌گوید: "فرش آن حضرت در تابستان حصیر و در زمستان پلاسی بود. لباس او در خانه درشت و خشن بود، اما هنگامی که در مجالس عمومی شرکت می‌کرد، خود را می‌آراست (لباسهای خوب و متعارف می‌پوشید).(6) شبی امام میهمان داشت، در میان صحبت چراغ ایرادی پیدا کرد، میهمان امام دست پیش آورد تا چراغ را درست کند، اما امام نگذاشت و خود این کار را انجام داد و فرمود: "ما گروهی هستیم که میهمانان خود را به کار نمی‌گیریم."(7)

 شخصی به امام عرض کرد: "به خدا سوگند هیچکس در روی زمین از جهت برتری و شرافت اجداد، به شما نمی‌رسد." امام فرمودند:" تقوی به آنان شرافت داد و اطاعت پروردگار، آنان را بزرگوار ساخت."(8)

 مردی از اهالی بلخ می‌گوید: "در سفر خراسان با امام رضا (علیه السلام) همراه بودم. روزی سفره گسترده بودند و امام همه خدمتگزاران حتی سیاهان را بر آن سفره نشاند تا همراه ایشان غذا بخورند. من به امام عرض کردم: "فدایت شوم بهتر است اینان بر سفره‌ای جداگانه بنشینند." امام فرمود: "ساکت باش، پروردگار همه یکی است. پدر و مادر همه یکی است و پاداش هم به اعمال است."(9)

 یاسر، خادم حضرت می‌گوید: «امام رضا (علیه السلام) به ما فرموده بود: "اگر بالای سرتان ایستادم (و شما را برای کاری طلبیدم) و شما مشغول غذا خوردن بودید بر نخیزید تا غذایتان تمام شود. به همین جهت بسیار اتفاق می‌افتاد که امام ما را صدا می‌کرد و در پاسخ او می‌گفتند: "به غذا خوردن مشغولند." و آن گرامی می‌فرمود: "بگذارید غذایشان تمام شود."»(10)

 یکبار غریبی خدمت امام رسید و سلام کرد و گفت: "من از دوستداران شما و پدران و اجدادتان هستم. از حج بازگشته‌ام و خرجی راه را تمام کرده‌ام اگر مایلید مبلغی به من مرحمت کنید تا خود را به وطنم برسانم و در آنجا معادل همان مبلغ را صدقه خواهم داد زیرا من در شهر خویش فقیر نیستم و اینک در سفر نیازمند مانده‌ام." امام برخاست و به اطاقی دیگر رفت و از پشت در دست خویش را بیرون آورد و فرمود: "این دویست دینار را بگیر و توشه راه کن و لازم نیست که از جانب من معادل آن صدقه دهی."

 آن شخص نیز دینارها را گرفت و رفت. از امام پرسیدند: "چرا چنین کردید که شما را هنگام گرفتن دینارها نبیند؟" فرمود: "تا شرمندگی نیاز و سوال را در او نبینم."(11)

 امامان معصوم و گرامی ما در تربیت پیروان و راهنمایی ایشان تنها به گفتار اکتفا نمی‌کردند و در مورد اعمال آنان توجه و مراقبت ویژه ای مبذول می‌داشتند.

 یکی از یاران امام رضا (علیه السلام) می‌گوید: «روزی همراه امام به خانه ایشان رفتم. غلامان حضرت مشغول بنایی بودند. امام در میان آنها غریبه‌ای دید و پرسید: "این کیست؟" عرض کردند: "به ما کمک می‌کند و به او دستمزدی خواهیم داد." امام فرمود: "مزدش را تعیین کرده‌اید؟" گفتند: "نه هر چه بدهیم می‌پذیرد." امام برآشفت و به من فرمود: "من بارها به اینها گفته‌ام که هیچکس را نیاورید مگر آنکه قبلا مزدش را تعیین کنید و قرارداد ببندید. کسی که بدون قرارداد و تعیین مزد، کاری انجام می‌دهد، اگر سه برابر مزدش را بدهی باز گمان می‌کند مزدش را کم داده‌ای ولی اگر قرارداد ببندی و به مقدار معین شده بپردازی از تو خشنود خواهد بود که طبق قرار عمل کرده‌ای و در این صورت اگر بیش از مقدار تعیین شده چیزی به او بدهی، هر چند کم و ناچیز باشد؛ می‌فهمد که بیشتر پرداخته‌ای و سپاسگزار خواهد بود."»(12)

 خادم حضرت می‌گوید: «روزی خدمتکاران میوه‌ای می‌خوردند. آنها میوه را به تمامی نخورده و باقی آنرا دور ریختند. حضرت رضا (علیه السلام) به آنها فرمود: "سبحان الله اگر شما از آن بی‌نیاز هستید، آنرا به کسانی که بدان نیازمندند بدهید."»

 

مختصری از کلمات حکمت‌آمیز امام:

امام فرمودند: "دوست هر کس عقل اوست و دشمن هر کس جهل و نادانی و حماقت است."

امام فرمودند: "علم و دانش همانند گنجی می‌ماند که کلید آن سؤال است، پس بپرسید. خداوند شما را رحمت کند زیرا در این امر چهار طایفه دارای اجر می‌باشند: 1- سؤال کننده 2- آموزنده 3- شنونده 4- پاسخ دهنده."

امام فرمودند: "مهرورزی و دوستی با مردم نصف عقل است."

امام فرمودند: "چیزی نیست که چشمانت آنرا بنگرد مگر آنکه در آن پند و اندرزی است."

امام فرمودند: "نظافت و پاکیزگی از اخلاق پیامبران است."

 

شهادت امام:

 در نحوه به شهادت رسیدن امام نقل شده است که مأمون به یکی از خدمتکاران خویش دستور داده بود تا ناخن‌های دستش را بلند نگه دارد و بعد به او دستور داد تا دست خود را به زهر مخصوصی آلوده کند و در بین ناخن‌هایش زهر قرار دهد و اناری را با دستان زهر‌آلودش دانه کند و او دستور مأمون را اجابت کرد. مأمون نیز انار زهرآلوده را خدمت حضرت گذارد و اصرار کرد که امام از آن انار تناول کنند. اما حضرت از خوردن امتناع فرمودند و مأمون اصرار کرد تا جایی که حضرت را تهدید به مرگ نمود و حضرت به جبر، قدری از آن انار مسموم تناول فرمودند. بعد از گذشت چند ساعت زهر اثر کرد و حال حضرت دگرگون گردید و صبح روز بعد در سحرگاه روز 29 صفر سال 203 هجری قمری امام رضا (علیه السلام) به شهادت رسیدند.

 

تدفین امام:

به قدرت و اراده الهی امام جواد (علیه السلام) فرزند و امام بعد از آن حضرت به دور از چشم دشمنان، بدن مطهر ایشان را غسل داده و بر آن نماز گذاردند و پیکر پاک ایشان با مشایعت بسیاری از شیعیان و دوستداران آن حضرت در مشهد دفن گردید و قرنهاست که مزار این امام بزرگوار مایه برکت و مباهات ایرانیان است.


 

پاورقی‌ها:

منتهی الآمال.

منتهی الآمال.

سوره مریم، آیه 30.

عیون اخبارالرضا، جلد 1، صفحه 21.

اعلام الوری، صفحه 314.

اعلام الوری، صفحه 315.

اصول کافی، جلد 6، صفحه 383.

عیون اخبارالرضا، جلد2، صفحه 174.

اصول کافی، جلد 8، صفحه 230.

اصول کافی، جلد 6، صفحه 298.

مناقب ابن شهر آشوب، جلد 4، صفحه 360.

اصول کافی، جلد 5، صفحه 288.

 

 

 

 

 پاورقی شماره

3

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 140
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 27 بهمن 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط :

شاه عباس یکم با نام اصلی عباس میرزا (۹۹۶—۱۰۳۸ هـ. ق / ۱۵۸۷-۱۶۲۹م)، معروف به شاه عباس بزرگ یا شاه عباس کبیر، نام‌دارترین پادشاه دورهٔ صفویان است. او فرزند شاه محمد خدابنده و پنجمین شاه از دودمان صفوی است که بر ایران به مدت بیش از ۴۲ سال با اقتدار شهریاری نمود. او به معماری، موسیقی، نقاشی و شعر علاقه داشت و میدان نقش جهان، عالی‌قاپو، بخش‌هایی از عمارت چهل‌ستون، چهارباغ و پل‌های سی‌وسه‌پل و خواجو بر روی زاینده رود از آثار به‌جای مانده از دوران سلطنت وی هستند.[۱]

 

شاه عباس هنگامی به سلطنت رسید که غرب و شمال غربی ایران در تصرف دولت عثمانی بود و همچنین در شمال شرق ایران نیز خراسان جولان‌گاه ازبک‌ها شده بود. در داخل کشور نیز طی ۱۲ سال پس از مرگ شاه تهماسب و در دوران پادشاهی شاه اسماعیل دوم و شاه محمد خدابنده، قدرت شاه کاهش پیدا کرده بود. دسته‌بندی‌های قبیله‌ای قزلباشان مجدداً به شکل افزاینده‌ای بروز کرده و دوگانگی میان ترکان و تاجیکان (مردم غیر ترک) شدت پیدا کرده بود. در نتیجه این چند دستگی، هر یک از مقامات دولتی در اندیشه منافع و قدرت خویش بود و کشور دچار هرج و مرج گردیده بود. شاه عباس با اولویت بندی مشکلات متعدد توانست در طول سلطنتش سلسله صفویه را به اوج قدرت، شکوه و عظمت برساند.[۲]

 

عباس میرزا به همراه علی‌قلی‌بیگ گورکان شاملو در جنگ‌های خراسان،[۳][۴][۵][۶] محاصره قلعه نیشابور، محاصره قلعه تربت و نبرد تیرپل علیه پدرش شاه محمد خدابنده (شاه وقت) جنگید.[۷] وی در هجده سالگی قزوین را متصرف شد و در نهایت خود را شاه ایران خواند.

 

شاه عباس در ابتدای پادشاهی، برای آن‌که خیالش از حمله پیش‌دستانه امپراتوری عثمانی به قلمروهای ایران آسوده گردد، پیمان‌نامهٔ صلح با آن کشور بست و مناطقی کردنشین در عراق و سوریه کنونی را به آنان واگذار کرد. سپس به بهینه‌سازی امور درون‌کشوری و فرونشاندن شورش استان‌ها پرداخت. او نخست ازبکان را شکست داد و سپس به جنگ با دولت عثمانی درآمد. او در سه نوبت با عثمانی‌ها جنگید و در هر سه بار پیروز شد. هم‌چنین دو بار به گرجستان حمله کرد. از واپسین لشکرکشی‌های او می‌توان فتح قندهار و آزادسازی جزیره‌ها و بندرهای خلیج فارس از نیروهای پرتغالی را نام برد. در زمان شاه عباس درآمد دولت ایران بالا رفت و بازرگانی با کشورهای اروپایی و چین افزایش یافت. او بسیاری از نقاط ایران را آباد کرد و بناهای بسیاری ساخت که هنوز برخی از آن‌ها پابرجاست.

 

شاه عباس در گذار زندگی یکی از فرزندانش را کشت و دو تن دیگر را کور کرد و دو پسر دیگرش نیز در کودکی مردند؛ بدین شیوه در هنگام مرگ جانشین شایسته‌ای از خود بازنگذاشت و به ناچار نوه او با نام شاه صفی به پادشاهی رسید.

 



:: بازدید از این مطلب : 327
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : دو شنبه 27 بهمن 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط :

 

ای قـوم بــه حج رفتـه کجایید کجایید

معشــوق همیــن جـاست بیایید بیایید

معشــوق تــو  همسـایه و دیــوار به دیوار

در بادیه ســـرگشته شمـــا  در چــه هوایید

گــر صـــورت  بی‌صـــورت  معشـــوق  ببینیــد

هــم خـــواجه و هــم خانه و هم کعبه شمایید

ده  بـــــار  از  آن  راه  بـــدان  خـــانه  بـــرفتیــــد

یــک  بـــار  از  ایـــن  خانــه  بــر  این  بام  برآیید

آن  خانــــه  لطیفست  نشان‌هـــاش  بگفتیــد

از خــواجــــه آن خــــانـــــه نشانـــی بنماییـــد

یک دستـــه گــل کــو اگـــر آن بـــــاغ بدیدیت

یک گـــوهر جــــان کـــو اگـــر از بحر خدایید

با ایــــن همـه آن رنج شما گنج شما باد

افسوس که بر گنج شما پرده شمایید



:: بازدید از این مطلب : 129
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 27 بهمن 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط :

بشنـو این نی چون شکــایت می‌کـــنـد

از  جـداییــهـــا  حکـــــایت  مـــی‌کــــنـد

کــــز نیستـــان تـــا  مـــــرا  ببریــــده‌انـد

در نفیــــــرم  مــــــرد و زن  نالیـــــده‌انـد

سینه خواهم شرحـــه شرحـــه از فراق

تـــا  بگـــویــم  شـــرح  درد  اشتیـــــاق

هـــر کسی کو دور ماند از اصل خویش

بـــاز جویـــد روزگــــــار وصـــل خـــویش

مــن بــــه هــــر جمعیتی نالان شـــدم

جفــت بــدحالان و خوش‌حالان شـــدم

هــر کســی از ظن خــود شــد یـار من

از  درون  مـن  نجســت  اســـرار  مــن

ســـر مــن از نالـــه‌ی مـــن دور نیست

لیـک چشم و گوش را آن نور نیست...



:: بازدید از این مطلب : 187
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 27 بهمن 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط :

 زندگی معلّم 

زندگي را شايد

غنچه تفسير كند وقت شكفتن به درخت

زندگي را شايد

ماه تعبير كند در دل شبهاي سياه .

زندگي را شايد

مرگ معنا بخشد در جهاني ديگر .

زندگي از نظر من اما :

رفتن و آمدن از مدرسه است ،

پيشه ام كاشتن معرفت است ؛

هديه آب به باغ دانش ،

بردن كودك معصوم به راه فردا .

كودكان چشم اميدي به نگاهم دارند

تا بياموزند علم ، رمز و راز دنيا

تا كه بنمايم صرف ، فعل راه فردا.

كودكان معني آب و هدف زندگي اند

كودكان راز گل و سادگي اند

زندگي را هر روز ،

مي كنم تفسير بر تخته سياه .

زندگي را هر روز،

مي كنم هديه به امواج نگاه

زندگي يافتن مجهولات است

زندگي تكيه شاگردان بر شانه ماست.

تا كه فرصت دارم

چون درختان در باد

صبر را پيشه خود خواهم ساخت

گرچه طوفان حوادث ببرد برگ مرا .

ريشه را سخت نمايم در خاك

تا كه در فصل بهار بار ديگر

بشوم سبز و بمانم در باغ



:: بازدید از این مطلب : 119
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : دو شنبه 27 بهمن 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالکریم اشرفی دهکردی

                  سخنان نادر شاه افشار

میدان نبرد می تواندمیدان دوستی نیز باشد اگرنیروهای دوطرف میدان به حقوق خویش اکتفا کنند

سکوت شمشیری بوده است که من همیشه ازان بهره جسته ام

فتح هندافتخاری نبودبرای من دستگیری متجاوزین وسرسپردگانی مهم بود که بیست سال کشورم را ویران ساخته وجنایت و غارت رادرحد کمال برمردم سرزمینم رواداشتنداگربدنبال افتخاربودم سلاطین اروپارابه بردگی می گرفتم که انهم ازجوانمردی وخوی ایرانی من بدور بود

گاهی سکوتم دشمن را فرسنگها ازمرزخودش نیز به عقب می نشاند

از نادرشاه

شاهنا مه فردوسی خرد مند راهنمای من درطول زندگی بوده است



:: بازدید از این مطلب : 362
|
امتیاز مطلب : 34
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : یک شنبه 26 بهمن 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد ظفری

 ازکوه بالا رفت. شقایق های وحشی دردسترس نبودند. با احتیاط رفت ودسته ای ازشقایق های سرخ راچید. کوله بارش سنگین بود. به سختی از کوه پایین آمد. کف پوتینش سوراخ شده بود. کم کم هوا داشت تاریک می شد که به سنگرها نزدیک شد. به سمت سنگر خودشان حرکت کرد. صدایی ملکوتی را شنید که روحش را به پرواز درآورد. با خوش حالی پرده ی سنگر راکنار زد ولی ناگهان دید که یکی از بچه ها شهید شده. اونمی دانست که چگونه این خبر را به مادر پیر آن مرد بگوید. آن مرد رئیس او بود وخیلی او را دوست داشت. او رساندن خبر شهید شدن آن مرد رابه کس دیگری سپرد...

 



:: بازدید از این مطلب : 200
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 21 بهمن 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد ظفری



:: بازدید از این مطلب : 180
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 21 بهمن 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالکریم اشرفی دهکردی
اینم هدیه من به شما برای رفع خستگی امتحان ممنون از
 همراهی تون با وبلاگ خودتون ( دوباره سلام )

تست ریون

(آزمونی برای 9 الی 18 ساله ها)

گلچینی از تست های روانشناسی
 آزمون سنجش توانایی مشاهده





موفق باشید


:: بازدید از این مطلب : 151
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : دو شنبه 20 بهمن 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالکریم اشرفی دهکردی

 

سه نفر در هتلي يك اتاق مي گيرند ، هتلدار بابت يك شب كرايه اتاق 75 دلار از آنها مي گيرد ، ولي بعدا متوجه مي شود كه اشتباه كرده است و بايست 70 دلار مي گرفته است. او 5 دلار به پيشخدمت هتل مي دهد كه براي مسافران ببرد. پيشخدمت فكر مي كند كه سه نفر نميتوانند 5 دلار را به طور مساوي بين خود تقسيم كنند. پس تصميم مي گيرد 3 دلار به آنها بدهد و 2 دلار را براي خودش بردارد ...

 بعدا پيشخدمت با خود فكر مي كند كه هر يك از مسافران 24 دلار (يعني 25 دلار منهاي 1 دلار) براي كرايه اتاق پرداخت كرده اند و خودش هم 2 دلار دارد ...
اين مي شود 74 دلار 74=2+24×3
يك دلار ديگر چه شده است؟



:: بازدید از این مطلب : 162
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 20 بهمن 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد مهدی ابراهیمی

 

ولي ناگهان.....
ازكوه بالا رفت.شقايق هاي وحشي دردسترس نبودند.با احتياط جلو
رفت ودسته اي ازشقايق هاي سرخ راچيد.
به سختي ازكوه بايين امد.كف بوتينش سوراخ شده بود.
كم كم هوا داشت.تاريك مي شد كه به سمت سنگرخودشان حركت
كرد.صدايي ملكوتي را شنيد كه روحش رابه برواز دراورد.
باخوشحالي برده ي سنگر را كنار زد ولي ناگهان


:: بازدید از این مطلب : 166
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 18 بهمن 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد مهدی ابراهیمی

 

 
چشمش متوجه ی دوستش شد که سر تا با خون الود بود. با عجله سراغ دوستش رفت و دید که اوزیر لب چیزی را زمزمه می کند او را در اغوش گرفت وتکه بارچه ای را که تبرک شده بود را از داخل جیبش بیرون آورد وبر روی سر دوستش بست.دست دوستش را محکم در دست گرفت و با او ا...اکبر را زمزمه کرد.

 



:: بازدید از این مطلب : 171
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 18 بهمن 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالکریم اشرفی دهکردی



:: بازدید از این مطلب : 200
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 15 بهمن 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالکریم اشرفی دهکردی
هر وقت پدرم این ترانه را می خواند که «وقتی بچه بودی، عادت داشتی روی دوشم بنشینی، پدر نردبان بچه هایش است...» دلم می گرفت و برای پدرم غصه می خوردم.

پدر به چشم پسرش، بزرگ ترین و قوی ترین مرد دنیا است. پدر من یک سرباز بود. او در زندگی اش هم مثل یک سرباز قوی و با اراده بود. او شخصیتی نیرومند داشت و سختی های روزگار موهایش را سفید کرده بود. از نوجوانی برای تامین زندگی خانواده اش دوندگی و کار و کسب درآمد را شروع کرد. همیشه تا دیر وقت کار می کرد، اما هرگز گله نمی کرد. علی رغم سختی هایی که در بیرون تحمل می کرد، در خانه همیشه چهره ای خندان داشت.

با وجود آن که پدرم هر روز از صبح زود تا دیر وقت شب دوندگی می کرد، اما تحصیل من و برادرم در مدرسه، فشار مالی خانواده را سنگین کرده بود و خانواده ام زندگی را به سختی می گذراند.

پدرم برای بهبود دادن به معاش و درآمد خانواده، یک حوضچۀ پرورش ماهی کرایه کرد. پولش را قرض گرفت؛ بچه ماهی خرید و هر روز به تغذیۀ آنها مشغول شد. چشم گذاشته بود که بچه ماهی ها زود رشد کنند. چادری کنار حوضچه زد و هر روز از صبح تا شب به آن، که امید خانواده شده بود، رسیدگی کرد. مادر مترصد بود که بعد از فروختن محصول، چند اسباب جدید به خانه اضافه کند. من و برادرم هم امیدوار بودیم کتاب های جدیدی بخریم.

اما یک روز با خبر غیرمنتظره ای که پدر به ما داد، همۀ رؤیاهایمان رنگ باخت. همۀ ماهی ها مرده بودند. سکوت مرگباری خانه را فراگرفت. صدای گریۀ مادرم را از اتاق می شنیدم که با خودش نجوا می کرد: «همه چیز تمام شد! این همه پول از دیگران قرض گرفته بودیم.» در این هنگام پدرم لبخندی به مادرم زد و گفت: «عیبی ندارد! موفقیت که قرار نیست به آسانی به دست بیاید! این شکست برای ما درس می شود.»

بعداً از پدرم پرسیدم: وقتی ماهی ها مردند، همۀ ما گریه می کردیم. چرا شما گریه نکردید؟

پدرم جواب داد: «مردها نباید گریه کنند، فوق فوقش باید از اول شروع کنند.»

پدرم برای جبران زیان مالی که بر خانواده وارد شده بود، خود را روزانه بیست و چهار ساعت وقف کار در کنار حوضچه کرد. دیگر کم پیش می آمد که او را ببینیم. چین های روی صورتش عمیق تر شد، موهایش سفیدتر شد و خیلی پیرتر از سنش به نظر می رسید. طوری که گاه از خودم می پرسیدم آی این مرد که می بینم، پدر من است؟ آیا او واقعاً کمتر از 50 سال دارد؟

کم کم که بزرگ می شدم، عزمم را جزم کردم که برای بهتر و آسان تر شدن زندگی برای پدرم تلاش بیشتری بکنم و در زندگی موفق باشم.

در پایان سال 1998خدمت سربازی را تمام کردم و وارد دانشگاه ارتش شدم. حوضچۀ پرورش ماهی پدرم هم چند سال متوالی محصول خوبی داد. در تعطیلات زمستانی بعد از نیم سال اول تحصیلم در دانشگاه، با حقوقی که گرفته بودم، یک ریش تراش برقی برای پدرم هدیه خریدم. وقتی آن را به او دادم، پدرم ریش تراش را در دو دستش گرفت و مدتی طولانی به آن خیره شد. متوجه شدم که چشم هایش پر از اشک شد.

پدرم که مردی دارای شخصیت محکم و قوی، با هدیۀ کم ارزشی که از پسرش گرفته بود، متأثر شد و اولین بار گریه کرد. عشق پدر به فرزندان، عشقی عمیق و بزرگ است. من هرگز اشک پدرم را فراموش نخواهم کرد.



:: بازدید از این مطلب : 310
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 15 بهمن 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالکریم اشرفی دهکردی

پنج کلاغ روی درختی نشسته اند سه تا از آنها در شرف پروازند.حال چه تعداد کلاغ روی درخت باقی میمانند



:: بازدید از این مطلب : 287
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 15 بهمن 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالکریم اشرفی دهکردی

دو نفر با هم یک مسیر را پیاده طی میکنند.یکی از آنها این مسیر را یک ساعته طی میکند اما نفر دیگری دو ساعته . چرا؟

 

*جو



:: بازدید از این مطلب : 358
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 15 بهمن 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالکریم اشرفی دهکردی

یک روز مردی از لب دریا یک بطری که با چوب پنبه بسته شده بود پیدا میکند.اول فکر میکند نقشه گنج پیدا کرده ولی خیلی زود متوجه میشود گول خورده است و بطری خالی است،پس تصمیم میگیرد بطری را بفروشد او در بازار اعلام میکند قیمت بطری خالی هزار تومان است از قیمت چوب پنبه اش بیشتر است. قیمت چوب پنبه و بطری با هم 1100 تومان است. قیمت بطری و چوب پنبه به تنهایی چقدر است



:: بازدید از این مطلب : 170
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 15 بهمن 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالکریم اشرفی دهکردی

سخت ترین سئوال دنیا! (عكس متحرک) 

لطفا چند لحظه صبر كنيد...


این بازیکنان را بشمارید ! حالا 12 نفر هستند یا 13 نفر ؟

اگر توانستید به سئوالات فوق جواب پیدا کنید بی شک شما جزو باهوشترین افراد دنیا هستید



:: بازدید از این مطلب : 271
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : چهار شنبه 15 بهمن 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالکریم اشرفی دهکردی

 

معمای تخم مرغ و بطری, معما

یک و نیم مرغ افسانه ای در مدت یک و نیم روز ، یک و نیم تخم مرغ میگذارند.
یک مرغ افسانه ای در یک روز چند تخم مرغ میگذارد؟

∏∏

∏∏

∏∏

∏∏

∏∏

∏∏

∏∏

∏∏

∏∏

∏∏

∏∏

∏∏

∏∏

جواب
یک و نیم بصورت کسری معادل سه دوم است .
برای حل این سوال میتوان از فرمول زیر رفت.
تعداد تخم مرغ=سرعت تخم گذاریx زمان تخم گذاری x تعداد مرغ افسانهای
سه دوم =سرعت تخم گذاری x سه دوم x سه دوم
که با حل معادله فوق سرعت تخم گذاری برابر دو سوم میشود.

حالا برای سوال داریم:
تعداد تخم مرغ = دو سوم x یک x یک

که با حل معادله فوق تعداد تخم مرغ ها برابر دو سوم میگردد.



:: بازدید از این مطلب : 189
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 15 بهمن 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالکریم اشرفی دهکردی

 

معمای سخت, تست هوش, معما

معمای المپیادی: مجموع 9 عدد؛ مجموع 10 عدد!
کوچکترین عدد طبیعی که بتوان هم آن را بصورت مجموع 9 عدد طبیعی متوالی نوشت و هم به صورت مجموع 10 عدد طبیعی متوالی، چند است؟
 
الف) 45
ب) 55
ج) 100
د) 135
ه) 495

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓

↓↓↓↓


پاسخ معمای 'مجموع 9 عدد؛ مجموع 10 عدد!'
پاسخ عدد 135 است.
گرچه این سوال بسیار ساده است، ولی به تشریح پاسخ می پردازیم:
 
با توجه به صورت سوال و برای مجموع 10 عدد طبیعی متوالی داریم:

 

S = n  +  (n+1)  +   (n+2)  +   (n+3)  +   (n+4)  +   (n+5)  +   (n+6)  +   (n+7)  +   (n+8)  +   (n+9)  = 10n + 45 

 

و مجموع 9 عدد متوالی دیگر با توجه به شرایط مسئله به شکل زیر خواهد بود:

 

S = (n+2)  +   (n+3)  +   (n+4)  +   (n+5)  +   (n+6)  +   (n+7)  +   (n+8)  +   (n+9)  +   (n+10)  = 9n + 54  

 

و در نتیجه خواهیم داشت:

10n + 45 = 9n + 54 => n=9 => S=135



:: بازدید از این مطلب : 351
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 15 بهمن 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالکریم اشرفی دهکردی

 

تست هوش تصویری, معما, تست هوش

حالا چند لحظه خود را مشغول یک کار دیگر نمایید .
بعد از آن یک قلم و کاغذ بردارید و آن چه از نام تصاویر به ذهن دارید روی کاغذ بنویسید و هوش تصویری خود را امتحان کنید .

 

هر چه تعداد تصاویری که به یاد آورده اید بیشتر باشد از هوش تصویری بالاتری برخوردار هستید



:: بازدید از این مطلب : 203
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 15 بهمن 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالکریم اشرفی دهکردی



معما,تست هوش

تست هوش

کریم، رحیم، پرویز و وحید به دزدی متهم شده اند. می دانیم فقط یکی از آنها گناهکار است. آنها در بازجویی پلیس چنین اظهار داشته اند:

کریم: پرویز دزدی کرده است.
رحیم: من بی گناهم.
پرویز: وحید دزدی کرده است.
وحید: پرویز دروغ می گوید.

الف) اگر فقط یکی از چهار مطلب بالا درست باشد، گناهکار کیست؟

ب) اگر فقط یکی از چهار مطلب بالا غلط باشد، گناهکار کیست؟

↓↓↓

 ↓↓↓

 ↓↓↓

 ↓↓↓

 ↓↓↓

 ↓↓↓

↓↓↓

 ↓↓↓

 ↓↓↓

 ↓↓↓

پاسخ معمای 'دزد را پیدا کن!'
چنانچه گفته های کریم، رحیم، پرویز و وحید را به ترتیب P ،R ،K و V نشان دهیم نتایج زیر را خواهیم داشت:

الف) یکی از دو مطلب P و V حقیقت دارد.
اگر P درست باشد بقیه اظهارات نادرست است و در نتیجه رحیم و وحید هر دو گناهکارند و اما می دانیم فقط یکی گناهکار است پس V باید درست باشد و K و R و P غلط هستند و رحیم دزد است.

ب) یکی از دو مطلب P و V غلط است اگر V غلط باشد تمام سه مطلب دیگر درست است. اما K و P هم نمی تواند همزمان درست باشد. پس P غلط است و R و K و V درست هستند. در نتیجه در این مسئله دزد پرویز است.



:: بازدید از این مطلب : 214
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 15 بهمن 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالکریم اشرفی دهکردی

شما باید فوراً به آنها پاسخ دهید. شما نباید وقت زیادی تلف کنید، به همه سوالات فوراً پاسخ دهید.

قبوله؟ پس آماده؟ حرکت!!!

۱) سؤال اول:
شما در یک مسابقه سرعت شرکت کرده‌اید. از نفر دوم سبقت می‌گیرید. اکنون در چه جایگاهی قرار دارید؟
جواب :
اگر پاسخ شما جایگاه اول بوده، بطور حتم شما دارید اشتباه می‌کنید! اگر شما از نفر دوم سبقت بگیرید، جایگاه او را به دست خواهید آورد پس دوم می‌شوید!
آیا جوابتان درست بود؟ نه؟ تو سؤال بعدی بیشتر سعی کن. آری/ نه؟ برای جواب دادن به سوال دوم به اندازه‌ای که در سؤال اول وقت تلف کردی، معطل نکن.

۲) سؤال دوم:
اگر از نفر آخر سبقت بگیرید، جایگاه شما…؟
جواب:
اگر پاسخ شما جایگاه یکی‌مانده به آخر بوده، دوباره دارید اشتباه می‌کنیـد! به من بگو ببینم: تو چطور میتونی از نفر آخر سبقت بگیری؟؟؟؟
تا اینجا که زیاد خوب نبودی! بودی؟

۳) سؤال سوم:
یه سؤال خیلی ساده ریاضی! توجه: این مسئله فقط باید در کله شما حل شود! از کاغذ و قلم و ماشین‌حساب استفاده نکنید. و حالا سوال:
۱۰۰۰ تا بگیر و ۴۰ تا بهش اضافه کن.
حالا ۱۰۰۰ تای دیگه بهش اضافه کن.
حالا ۳۰ تا اضافه کن.
۱۰۰۰ تای دیگه اضافه کن.
حالا ۲۰ تا اضافه کن.
حالا ۱۰۰۰ تای دیگه هم اضافه کن.
حالا ۱۰ تا بهش اضافه کن.مجموعش چقدر شد؟
جواب:
مجموعش شد ۵۰۰۰ تا؟ جواب درست در حقیقت ۴۱۰۰ می‌باشد! قبول نداری؟ با ماشین حساب خودت چک کن! امروز قطعاً روز تو نیست. میشه سؤال آخر را درست جواب بِدی؟

۴) سؤال چهارم:
پدر مریم پنج تا دختر داره:
نانا،
نِ‌نِ،
نی‌نی،
نُ‌نُ،
اسم دختر پنجم چیه؟
جواب:
نونو؟ نــــــه! البته نه. اسمش مَریمه! سؤال رو دوباره بخون.

جایزه) خُب، حالا سؤال جایزه:
یه آقای کر و لالی میخواد مسواک بخره. با در آوردن ادای مسواک زدن، اون میتونه خواسته‌اش را به دکاندار حالی کنه و موفق به خرید مسواک بشه.
سؤال:
حالا اگه یه مرد کوری بخواد عینک آفتابی بخره، چطوری باید منظورش رو به فروشنده حالی کنه؟
جواب:
اون فقط باید دهنشو باز کنه و اینو از فروشنده بخواد. به همین سادگی!

سوالات زیر را به دقت بخوانید و حداکثر در ۳ دقیقه جواب دهید:

۱- حسن در یک روز آفتابی وقتی وارد پارکی شد هفت زن از روبرو می آمدند که هر زن هفت دختر وهر دختر هفت بچه داشت ، چند نفر وارد پارک می شدند؟

۲- بعضی ماهها  ۳۱ روز دارند، بعضی ماهها ۳۰ روز ، چند ماه ۲۹ روز را دارد؟

۳- اگر ۲ سیب از ۳ سیب بردارین ، چند سیب دارید؟

۴- مزرعه داری ، ۱۷ گوسفند زنده داشت ، همه ی گوسفندانش بجز ۹ تا مردند. این مزرعه دار چند گوسفند زنده  دارد؟

۵- علی خانه ای دارد که  پنجره های هر چهار دیوار آن رو به سمت جنوب باز می شود ، خرس بزرگی به این خانه نزدیک می شود ، این خرس چه رنگی است؟

۶- اگر شما یک کبریت داشته باشید و وارد اتاق سرد و تاریکی  شوید که در آن یک چراغ نفتی ، یک شمع و یک بخاری گازی وجود باشد ، اول کدام را روشن میکنید؟

۷- رضا ساعت ۸ شب خوابید و ساعتش را برای ساعت ۹ صبح کوک کرد که با صدای زنگ آن بیدار شود ، او چند ساعت خوابیده است؟

۸- حضرت موسی از هر حیوان چند تا با خود به کشتی برد؟

۹- در یک خیابان  ۱۱ ستون برق وجود دارد و فاصله ی هر ستون تا ستون دیگر ۵ متر است.فاصله ی اولین ستون تا آخرین ستون چقدر می باشد؟

۱۰- در یک اتاق ۵ شمع روشن است ، ناگهان پنجره باز می شود و باد ۳ شمع را خاموش می کند ، چند شمع باقی می ماند؟

۱۱- دکتر به آرمین  ۳ قرص میدهد و می گوید هر نیم ساعت ۱ قرص بخور ، چقدر طول می کشد تا آرمین تمام قرص ها را بخورد؟

۱۲- عدد ۳۰ را به نیم تقسیم کنید و ۱۰ واحد به حاصل آن اضافه کنید، چه عددی بدست می آید؟

 



:: بازدید از این مطلب : 241
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 15 بهمن 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : سعید قائدی نیا

رباتیک 

رباتیک یکی از رشته های رایج در جهان است که این رشته مرتبط می شود به : 

  • مکانیک 
  • الکترونیک
  • برق

دستگاه هایی که در کارخانه ها کار میکنند برگرفته از رشته رباتیک است . چند نمونه از ربات های ساده را که می توان نام برد :

  • ربات مسیر یاب 
  •  ربات جنگجو 
  • ربات فوتبالیست 
  • ربات ادم نما 

این رشته را می توان در کشور های مانند چین وآمریکا و ایران و فرانسه و.......... پیدا کرد . 

امیدوارم در این رشته موفق باشید باشید .



:: برچسب‌ها: رباتیک , پایه ششم ابتدایی , ربات ,
:: بازدید از این مطلب : 1930
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : سه شنبه 14 بهمن 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : پوریا فاتح

 
 ﻖﻟﺎﺧ مﺎﻧ ﻪﺑ نﺎﺑﺮﻬﻣ  
 لوا ﻞﺼﻓ ﻢﺸﺷ ﻲﺿﺎﻳر  ﻲﺑﺎﻴﺷزرا                               نﺎﺘﺴﺑد                        ............... ﺦﻳرﺎﺗ ......................:   
 ﻲﮔداﻮﻧﺎﺧ مﺎﻧو مﺎﻧ ........................:                           ﻲﺘﺸﻬﺑ ﺪﻴﻬﺷ ﻲﺷروﺮﭘ و ﻲﺷزﻮﻣآ ﻊﻤﺘﺠﻣ   ﺘﺳﺮﻬﺷ باﺮﺳ نﺎ   
 
 ﺖﺳﺎﻣ ﯼوزرﺁ ﺮﻳﺰﻋ نازﻮﻣﺁ ﺶﻧاد ﺎﻤﺷ ﺖﻴﻗﻮﻣ                                                          .  ﯽﺿﺎﻳر سرﺪﻣ            ﯼﺪﻴﺸﻤﺟ  
١
١ -    ﺎﺑ ﻞﮑﺷ ﺮه ﻢﻴﺴﻘﺗ    ﯼوﺎﺴﻣ ﯼﺎﻬﺘﻤﺴﻗ ﻪﺑ  . ﻮﻣ ﺮﺴﮐ ﺪﻴهد نﺎﺸﻧ ندﺮﮐ ﮓﻧر ﺎﺑ ار ﺮﻈﻧ در ) . ٢ ﻩﺮﻤﻧ (  
 
 
 
 
١                                                     ٣                                           ٥                                            ٢   
٢                                                     ٤                                          ٨                                              ٤   
٢ -   ﻪﭼ ﺮﻳز ﯼﺎﻬﻠﮑﺷ   ؟ﺪهد ﯽﻣ نﺎﺸﻧ ار ﯼﺮﺴﮐ   ) ١ ﻩﺮﻤﻧ (  
 
 
 
 
 
 
 
٣ -    ﻒﻟا  (  ﺮﮔا ۶       ﺪﻴهد نﺎﺸﻧ ندﺮﮐ ﮓﻧر ﺎﺑ ﻪﺑ ار نﺁ ﻞﻣﺎﮐ ﺪﺣاو ﮏﻳ ﻢﻴهد نﺎﺸﻧ ﺮﻳز ﻞﮑﺷ ترﻮﺻ ﻪﺑ ار . ) ٢ ﻩﺮﻤﻧ (  
             ۴     
ب  (  ﺎﺗ دراد زﺎﻴﻧ ﯼﺮﺴﮐ ﻪﭼ ﻪﺑ ﺪﻴهد نﺎﺸﻧ ﻞﮑﺷ ﯼور ٢   ؟ دﻮﺷ ﻞﻣﺎﮐ ﺪﺣاو  
 
 
 
 
 
     
 
 
۴ -    ﺪﻴهد نﺎﺸﻧ داﺪﻋا رﻮﺤﻣ ﯼور ار ﯼز داﺪﻋا  . ) ٢.۵ ﻩﺮﻤﻧ (  
 
 
١         ٍ ٣        ٍ ۵           ٍ ٢          ٍ ١١     
٣         ٣         ٣         ٣           ٣   
                                                                    
    
 ﻖﻟﺎﺧ مﺎﻧ ﻪﺑ نﺎﺑﺮﻬﻣ  
 لوا ﻞﺼﻓ ﻢﺸﺷ ﻲﺿﺎﻳر  ﻲﺑﺎﻴﺷزرا                               نﺎﺘﺴﺑد                        ............... ﺦﻳرﺎﺗ ......................:   
 ﻲﮔداﻮﻧﺎﺧ مﺎﻧو مﺎﻧ ........................:                           ﻲﺘﺸﻬﺑ ﺪﻴﻬﺷ ﻲﺷروﺮﭘ و ﻲﺷزﻮﻣآ ﻊﻤﺘﺠﻣ   ﺘﺳﺮﻬﺷ باﺮﺳ نﺎ   
 
 ﺖﺳﺎﻣ ﯼوزرﺁ ﺮﻳﺰﻋ نازﻮﻣﺁ ﺶﻧاد ﺎﻤﺷ ﺖﻴﻗﻮﻣ                                                          .  ﯽﺿﺎﻳر سرﺪﻣ            ﯼﺪﻴﺸﻤﺟ  
=
= = =
= = = ۴  ۵ ۵ ٣
÷
۵ -   طﺎﻘﻧ   ور ﻩﺪﺷ ﺺﺨﺸﻣ ؟ ﺪهد ﯽﻣ نﺎﺸﻧ ار ﯼدﺪﻋ ﻪﭼ رﻮﺤﻣ ﯼ ) ٢.۵ ﻩﺮﻤﻧ (   
    
 
 
۶ -    ﺪﻴﻨﮐ ﻞﻳﺪﺒﺗ ﺮﺴﮐ ﻪﺑ ار طﻮﻠﺨﻣ داﺪﻋا و طﻮﻠﺨﻣ دﺪﻋ ﻪﺑ ار ﺮﻳز ﯼﺎه ﺮﺴﮐ  . ) ٣   ﻩﺮﻤﻧ (  
           ٩                                ٢٠                      ٣٢                          ٢٣٩                          ٣٩۵٠   
           ٢                               ١۵                      ٢٠                           ١٠٠                         ١٠٠٠      
 
            ٢۵                                ١٢                                        ١٢۵                                     ٠     
           ٣٠                               ٢٠                                           ١٠٠٠                                   ١٠     
٧ -    ﺎﻗﺁ ﯽﻠﻋ ۴     ﻪﮐ دﻮﺑ ﻩدز ﻢﺨﺷ ار دﻮﺧ ﻦﻴﻣز ٢     وا ﻦﻴﻣز ﺖﺣﺎﺴﻣ ﺮﮔا  ﺖﺷﺎﮐ مﺪﻨﮔ  ار نﺁ ۵٠٠٠    ﺮﺘﻣ ﺪﻨﭼ وا  ﺪﺷﺎﺑ ﻊﺑﺮﻣ ﺮﺘﻣ  
          ۵                                       ۴     
؟ﺖﺳا ﻪﺘﺷﺎﮐ مﺪﻨﮔ ار دﻮﺧ ﻦﻴﻣز زا ﻊﺑﺮﻣ  )  ﻞﮑﺷ ﻢﺳر ﺎﺑ ( ) ٢.۵   ﻩﺮﻤﻧ (   
 
 
 
 
 
٨ -    ؟ﺪﻴهد ﺢﻴﺿﻮﺗ ار ﯼوﺎﺴﻣﺎﻧ ﯼﺎﻬﺟﺮﺨﻣ ﺎﺑ ﺮﺴﮐ ود ﻪﺴﻳﺎﻘﻣ شور ) ٢      (                                        ٣               ٢    
 
 
 
٩ -   ﻳز ترﺎﺒﻋ ﺦﺳﺎﭘ ﺮ   ﺪﻳروﺁ ﺖﺳﺪﺑ ار .    ) ٢    ﻩﺮﻤﻧ (                                                                   ١           ٢           ١   
=  =



:: بازدید از این مطلب : 190
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 13 بهمن 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالکریم اشرفی دهکردی

                                                                                                باسمه تعالی                                                             تاريخ آزمون:    93/11/12  

نام ونام خانوادگي :                                               اداره کل آموزش و پرورش استان چهارمحال وبختیاری                                وقت لازم :  دقیقه

پایه : ششم                                                               مدیریت آموزش وپرورش ناحیه دو شهرکرد                                                                    سؤالات امتحان درس : ریاضی                                          دبستان هیات امنائی دکتر علی شریعتی

شرح سواال

بارم

1

شکل روبرو چه کسری را نشان می دهد؟

                                                                                                               ــــــــــــ

 

1

2

جملات زیر را کامل کنید.

الف) برای مقایسه ی دو کسر با صورت های مساوی ،کسری بزرگتر است که ...........................................................................................    .

ب)اگر مقسوم و مقسوم علیه یک تقسیم در عددی مانند 10 یا 100 ضرب شود ،باقیمانده ........................ و خارج قسمت ........................می شود..

ج) وقتی دو خط همدیگر را قطع می کنند 4 زاویه درست می شود که زاویه های روبرو را دو به دو ..................................... می نامند.

 

2

3

 کسرهای زیر را با هم مقایسه کنید.

 

 

1/5

4

حاصل عبارت های زیر را به دست آورید؟

 

 

 

2

5

ضخامت هر برگ کاغذ 0/005میلی متر است ضخامت یک دفتر 120 برگ چقدراست؟

 

 

1

6

با استفاده از محور عددها ،حاصل جمع وتفریق را به دست آورید؟

                     

                                              

 

 

1/5

7

ضرب زیر را با استفاده از شکل حساب کنید. (مساحت )

 

 

 

 

1/5

8

مجموع زوایای داخلی یک ده ضلعی چند درجه است؟ (با استفاده از تفکر نظام دار)

 

 

1

9

با رعايت ترتيب انجام عمليات حاصل عبارت هاي زیر را به دست آورید؟

 

1

10

پاسخ تقسیم های زیر را تا دو رقم اعشار در خارج قسمت  حساب کنید.

 

 

 

 

 

 

2

11

جاهای خالی را باعدد مناسب پر کنید.

36میلیمتر   ..................... متر                                                                             400متر  .................. کیلومتر

8/5سانتیمتر   .................. میلیمتر                                                                         56سانتیمتر   .....................  متر                                           

2

12

اندازه ی زاویه ی مورد نظر را پیدا کنید. (با اسمفاده از محاسبه )

زاویه 1

زاویه 2

   

1/5

13

مقدارتقریبی اعداد را با تقریب های خواسته شده به دست آورید

عدد

از روش قطع کردن

از روش گرد کردن

با تقریب 1

با تقریب/01

با تقریب0/001

با تقریب 1

با تقریب/01

با تقریب0/001

12/549

 

 

 

 

 

 

130/267

 

 

 

 

 

 

 

 

 

2

موفقیت شما را از ایزد منان خواستاریم

 



:: بازدید از این مطلب : 213
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : یک شنبه 12 بهمن 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالکریم اشرفی دهکردی

چگونه یک معلم موفق ، پرانرژی و تاثیر گذار باشیم ؟

          هر شخصی دوست دارد در موقعیت ها و شغل خود ، فردی موثر ، موفق ، و مطرح بوده و به او با دیده  منفعل، بی تفاوت ، تاثیر پذیر صرف ، گوشه گیر  و نا کارآمد نگاه نشود و تمایل دارد  بتواند بر محیط  کاری خود   همکاران ، مدیران و مافوقان  و غیره  تاثیر مثبت بگذارد. روش های بسیار زیادی برای این کار وجود دارد  که برخی از آنها فهرست وار درج می گردد

1- مطالعه کافی کتب مرتبط با شغل معلمی ، روزنامه ها و نشریات ، بررسی وبلاگها و سایتها ی فعال معلمان و ادارات آموزش و پرورش  جهت به روز آوری اطلاعات و آگاهی از آخرین یافته های مرتبط با شغل معلمی و کاربست آنها

2- مطالعه در زمینه آموزش و پرورش تطبیقی و مقایسه فعالیتهای معلمان و مدارس کشور با  معلمان و مدارس خارجی  و کسب تجربه از فعالیتهای آنان ، این موضوع از طریق بررسی وبلاگ و سایت مدارس و معلمان خارجی به خوبی و به ارزانی  ممکن است

3- شرکت فعال در انواع مسابقات علمی و مقاله نویسی معلمان و جشنواره ها که توسط ادارات و سازمانهای آموزش و پرورش برگزار می شود . این موضوع به مطالعه معلم می انجامد که موجب به روز شدن اطلاعات وی گشته یا موفقیتهایی برایش به دنبال خواهد داشت

4- شرکت فعال در کلاسهای ضمن خدمت و باز آموزی معلمان  که توسط ادارات آموزش و پرورش برگزار می گردد

5- حضور فعال در جلسه شورای معلمان مدرسه و اظهار نظرهای صحیح و علمی با استناد به مطالعات کافی و حالت منفعل نداشتن در این جلسات جهت مطرح شدن نظرات مثبت شما و جلب توجه مدیر و سایر همکاران  و نیز ترغیب دیگر معلمان شرکت کننده برای شرکت فعال در بحث های جلسه شورا

 6- شرکت در مسابقات اقدام پژوهی و انتخاب موضوع های جدید برای تدوین و شرکت در مسابقه

 7- شرکت در انواع همایش و سخنرانیهای کارشناسان و مدعویین ادارات آموزش و پرورش منطقه و استان جهت کسب اطلاعات علمی جدید در راستای شغل معلمی

8- افتتاح وبلاگ یا سایت اینترنتی و درج مطالب نوشته شده به وسیله خودتان و توجه کافی به نظرات بازدید کنندگان و تهیه مطالب درخواستی آنان . و تبادل لینک و اطلاعات با سایر وبلاگها ، این کار موجب  مطالعه بیشتر شما و تمرین کافی برای نوشتن و اظهار نظرهای علمی خواهد شد

 9- در صورت امکان از مدیر مدرسه بخواهید  هر چند وقت یکبار  به کلاس شما آمده و از نزدیک شاهد فعالیت و روش تدریس شما در کلاس باشد  تا چنانچه  نظری داشت  بعدا" به شما اعلام نماید  در غیر اینصورت با هماهنگی مدیر می توانید از سایر  همکاران مانند بازرسان  و کارشناسان اداره برای حضور در کلاس خود دعوت به عمل آورید

 10- بردن ابزار و یا استفاده از رسانه های آموزشی در کلاس ، علاوه بر ایجاد جذابیت در تدریس برای دانش آموزان  شما را معلمی  علاقمند ، کوشا و فعال  برای سایر همکاران و مدیر مدرسه معرفی خواهد نمود . ابزار آموزشی الزاما" وسایل گرانقیمت که ممکن است در دسترس شما نباشند ، نیستند ،  بلکه وسایل و موادی ارزان و ساده  مانند انواع عکس ، کتب ، مجلات و روزنامه و غیره نیز مفید است

 11- در خواست از مدیر مدرسه برای برنامه ریزی جهت شرکت دادن دانش آموزان شما در بازدید های علمی و کلا " استفاده از موقعیتهای آموزشی در راستای تدریس

 12- جهت حفظ اقتدار خود و توانایی مدیریت کلاس درس ،  حتی الامکان از بروز درگیری در کلاس درس خود داری نمایید . خیلی اوقات ، خود داری و سعه صدر و چشم پوشی معلم از خطاهای جزیی دانش آموزان ، از وقوع درگیری و تنبیه و به هم ریختن نظم کلاس و مدرسه و متعاقب آن گلایه سایر همکاران و دانش آموزان و والدین ، جلوگیری خواهد کرد . با سعه صدر ، شما به عنوان  معلمی مقتدر و با توانایی مطلوب اداره کلاس برای دانش آموزان و همکاران معرفی خواهید شد .با خطای دانش اموزان در موقعیتهای منا سب دیگر  ، برخوردهای حساب شده و سنجیده داشته باشید و زود از کوره در نروید

 13- در زمان حضور در مدرسه حتی الامکان از گوشه گیری ، پکر بودن ، سکوت مطلق، در فکر فرورفتن ، خشم افراطی، اظهار مداوم گلایه و شکوائیه ، خود داری نمایید تا به زودی از چشم دیگران نیافتید و بلکه دیگران با دیدن شما انرژی بگیرند . در زنگ های تفریح و در دفتر مدرسه و سالن ، نشاط  خود را به دیگران هم منتقل نمایید  . زمانیکه حرفی برای گفتن ندارید  به تبادل تجربه  در مورد امور آموزشی و کلاسداری بپردازید

   14- سروقت در مدرسه حاضر شدن ، سر وقت به کلاس رفتن ، برخورد مناسب با همکاران ، سخنان مفید و سنجیده در جمع همکاران و دانش آموزان ، رعایت  نظم و غیره  معرف خوبی برای شما به عنوان فردی منضبط و موفق خواهد بود

  15- احترام کامل به کلیه کارکنان مدرسه ، احوالپرسی و خداحافظی های گرم ،پرس و جو از احوال همکاران ، شرکت در مراسم مختلف همکاران در خارج از مدرسه ، مساعدت و همدلی با آنان هنگام وجود مصائب و مشکلات ، شما را فردی خونگرم و دوست داشتنی معرفی خواهد کرد

 16- مطالعه روش های تدریس نوین ، کسب تجربه از سایر معلمان موفق ، ارزشیابی از روشهای خود و از همه مهمتر استفاده از شیوه های تدریس فعال و مشارکتی   تاثیر زیادی بر موفقیت شما خواهد داشت . استفاده از این شیوه ها نه تنها معلم را خسته نمی کند  بلکه وی را در بین همکاران مدرسه ، برجسته خواهد ساخت و در یادگیری دانش آموزان  موثر خواهد بود . به عنوان مثال استفاده از الگوی همیاری در کلاس و گروه بندی دانش آموزان باعث خواهد شد آنها ضمن مشارکت و فعالیت در کلاس ، علاقه خاصی به معلم پیدا کرده و این کار رضایت دانش آموزان ، والدین آنها ، مدیر و معاون را نیز در پی خواهد داشت و در نهایت ، شما ، خود پنداری مثبتی  از خود خواهید داشت . استفاده از روشهای مشارکتی و فعال یادگیری از خستگی معلم در کلاس و یکنواخت صحبت کردن وی به میزان زیادی خواهد کاست

 17- انجام برخی امور به ظاهر ساده در مدرسه و کلاس ،  شما را به عنوان فردی فعال ، پر انرژی ، خونگرم و مورد علاقه به دیگران معرفی خواهد کرد که خیلی از معلمان ممکن است  تمایلی بدان نداشته و یا از اهمیت آن مطلع نباشند . مثلا"  انداختن عکس های دسته جمعی با دانش آموزان ،برگزاری جشن فارغ التحصیلی  یا اتمام پایه برای کلاس خود ، شرکت در نماز جماعت مدرسه همراه دانش آموزان ، شرکت در فعالیتهای فوق برنامه و پرورشی همراه دانش آموزان ،شرکت در اردوها و بازدیدهای خارج از مدرسه همراه آنان ، سخنرانی در مراسم آغازین مدرسه ، کمک و مساعدت مدیر ، معاون و مربی پرورشی در اجرای برنامه ها به مناسبتهای مختلف مذهبی و اعیاد  ، امانت دادن کتاب و مجله و غیره به دانش آموزان ،و فعالیتهای متنوع دیگر



:: بازدید از این مطلب : 218
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 11 بهمن 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالکریم اشرفی دهکردی

سازمانهاي ياد گيرنده  نظريه اي است كه توسط پيتر سنگه در عرصه ي اقتصادي و تجاري بيان شده و بومي آموزش و پرورش نيست  ما در اينجا ضمن تعريف به چيستي ، چرايي و چگونگي آن خواهيم پرداخت . ابتدا دو فرضيه را براي آن بيان  مي كنيم .

-  اگر بحث سازمان يادگيرنده را از جنس  تغيير در سطح خرد آموزشگاه باشد بايد گفت اين تغيير در نظام آموزش متمركز ( كشور ما) با وجود محدوديت ها  و موانع نيز مي تواند امكان پذير باشد .

-  مديران نقش اساسي و كليدي در  عرصه ي نو آوري در مدرسه دارند  اگر مديري اراده كند تغييري صورت بگيرد شانس اتفاق تغيير زياد است هر مديري در حيطه كاري خود منشأ اثر و تحول باشد.

سازمان ياد گيرنده چيست ؟

سنگه براي سازمان خود پنج  ويژگي را بيان كرده پنج انضباط كه با رعايت آن  سازمان ياد گيرنده به وجود مي آيد .

1- تفكر سيستمي: سنگ بناي سازمان ياد گيرنده ديدن كل مجموعه به جزء و خرد مي باشد . سازمان به عنوان فرايندي پويا  به جاي جزئي نگري  همواره در تحليل و تفسير خود از مسئله و موقعيت نا خوشايند ، تمامي عوامل اثر گذار را در نظر مي گيرد و موجب ايجاد وضعيت مطلوب در كل سيستم  مي شود .

2- تسلط يابي فردي :در سازمان يادگيرنده تمامي افراد ياد گيري را براي خود به عنوان فرايندي مادام العمر  مي دانند  دسترسي به تبحر در هيچ زماني برايشان پايان پذير نيست و بالاترين پاداش براي اين افراد ياد گيري است . در اين سازمان فرايند مستمر يادگيري جاريست .

3- الگوي ذهني : افراد سازمان يادگيرنده به درجه اي دست يافته اند كه كه براي انجام بهتر و موثرتر و ثمر بخش تر  امور خود همواره به دنبال راهي جديد هستند و براي به دست آوردن آن از خود جوشش و تلاش  نشان مي دهند .

آنچه در كشور ما از آن به عنوان  طرح " معلم پژوهنده "  با استفاده از نظريه شون معلم را به عنوان "كارگزار فكور " مي دانيم و از او مي خواهيم كه در موقعيت مختلف به دنبال راه حل هاي تازه و  دانش جديد متناسب با آن  موقعيت بپردازد . براي ايجاد الگوي جديد تكيه بر تجربه ها كافي نيست  بايد به پژوهش پرداخت و فكورانه بر خورد كرد. بايد به عمق پديده ها عادت كنيم .

4- ساختن آرمان ،انگاره و شعار يك شعار براي خود و سازمان خود داشته باشيد . در شعار است كه آرمانها تبلور پيدا مي كند  و با ساختن چشم اندازي كه همه افراد نسبت به آن احساس تعلق بكنند و خودرا مالك آن بدانند  البته نوشتن يك چشم انداز نيازمند فرايندي توام با صبرو شكيبايي و خوب گوش دادن است .

5- يا دگيري گروهي : در سازمان يادگيرنده براي كسب دانش روح فعاليت جمعي ايجاد مي شود با ديالوگ ، هم انديشي و همفكري است كه ما اين روحيه را به وجود مي آوريم .

ما در عصر يادگيري مشاركتي زندگي مي كنيم چالرز  هندي در كتاب "عصر سنت گريزي " خود در باره ويژگي هاي سازمان ياد گيرنده مي نويسد :

خود خواهي مناسب : سا زمان ياد گيرنده خود خواه است زيرا در مورد نقش و آينده ي خود  ديد گاهها و روش هاي بخصوصي دارد كه مصمم است آن را تحقق سازد .

قابليت منفي : در سازمان ياد گير نده اتفاقات منفي به راحتي هضم مي گردد  افراد ناكامي را بخشي از ياد گيري مي دانند . اشتباه جزء ضروري ياد گيري است .

سازمان هاي غمخوار :همه افراد سازمان دلشان به حال سازمان مي سوزد  نسبت به آن احساس تعلق تعهد مي كنند در اين سازمان شخصيت ، انديشه و ظرفيت تك تك افراد مورد احترام است و اين اعتماد و احترام و تنفيذ اختيار در افراد احساس ارزشمندي را ايجاد مي كند و افراد بدون ترس از تحقير تمام قابليت ها و ظرفيت هاي خود را در جهت  اهداف سازمان استفاده مي كند و در آحاد افراد احساس جمعي را به وجود مي آورد .

 

چرايي ؟

چرا سازمان هاي يادگيرنده بايد به وجود آيد؟

ياد گيري ملاك انسانيت است با ياد گيري است كه ما به خلق مجدد خود مي پردازيم معلمان و مربيان بايد سعي كنند كه بالاترين مدارج انسانيت دست يابند . تا هنگامي كه خود معلم يادگيرنده نباشد اساسا نمي تواند يادگيري را در دل دانش آموز ان به وجود آورد و اين وظيفه مهم بر عهده  مربيان است . كانت معتقد است :" دو صنعت پيچيده و جود دارد يكي كشور داري و ديگري تعليم و تربيت . باز از اين دو پيچيده تر تعليم و تربيت است ."

هيچ چيزي از تعليم و تربيت پيچيده تر نيست و هيچ درجه اي از دانش و تجربه در مدارس و تعليم و تربيت كافي نيست . مرتب بايد در مدار يادگيري باشيم .

در عصر جديد  سازمانها يابايد به طور كلي بميرند يا بياموزند .در عصر جديد سه حركت عظيم باعث تغييرات عظيم شده است.

1-گسترش فناوري اطلاعات

2-گسترش دانش

3-جهاني شدن

رقيب اصلي آموزش و پرورش در اين عصر ICT است با گسترش اينترنت طرح مدرسه زدايي دوباره مطرح مي شود  اگر آموزش و پرورش بر اساس دانش محوري و اطلاعات محوري كار كند اينترنت به راحتي مي تواند از عهده ي اين كار بر آيد  ولي اگر قرار است مدرسه اي باقي بماند با يد براي خود ماموريت هاي جديدي را طراحي كند.  چون وظيفه ي آموزش و پرورش فقط ارائه اطلاعات نيست .در عصر جديد تحقق يك سلسله قابليت هاي  فكري ، دماغي و ارزشي نيز از وظايف آموزش و پرورش است.

در عصر جديد يا بايد باستيم يا صحنه را خالي كنيم و در سايه يادگيري است كه  قادر به پاسخ گويي خواهيم بود.

از سوي ديگر جهاني شدن بحث تمركز گرايي (خصوصي سازي) را مطرح مي كند .

 

چگونگي؟

الزاماتي كه مديران  سازمانهاي يادگيري دارا  هستند.

تزريق روح جديت : بايد جديت به فرهنگ عمومي تبديل شود در دين اسلام جديت مظهر تقوا است " كيش جديت " را به كار بگيريم.

يادگيري : معلمان را در مدار ياد گيري قرار دهيم  معلمان بدبيني و ياس را از محيط مي آموزند  آنها يادگرفته اند كه سيستم از آنها انتظار خلاقيت و نو آوري را ندارد  مديران مي توانند انتظارات خود را به طور روشن بيان كنند .

 پيتر سنگه مي گويد :" اگر صورت هرانسان مايوس را بخراشيد در زير پوست او انسان آرمانگراي سر خورده اي را مي يابيد ."

بر خورداري از روحيه علمي : خود مدير بايد پژوهنده باشد  روح علمي و روح پژوهندگي را تشويق كنيد و خود نيز بايد حرف نويي داشته باشيد.

خطر پذيري : مديران از انجام كارها نترسند حتي اگر از نتيجه كار مطمئن نيستند مدير سازمان يادگيرنده از نتايج كار استقبال مي كند و آماده مواجه با آن است .

تزريق تنش خلاق در سازمان: بين وضع موجود و وضع مطلوب فاصله ي بسياري است .بايد تنش خلاق ايجاد كنيم جوش و خروش و حركت بايد ايجاد شود.

عدم تاكيد بر عوارض منفي و آثار كوتاه مدت :مديران همواره بايد آثار منفي را در نظر داشته باشند از آنها بياموزند اهداف كوتاه مدت را با چشم اندازهايي بلند مدت خود ، در نظر بگيرند  و به آن بها دهند .

تدارك فضاي باز و عاري از تحقير :همه افراد در مدرسه بايد احساس شهروند درجه يك بودن را بكنند و به سوي هدف سازمان حركت كنند .

لزوم تلاش براي رسيدن به ظرفيت هاي جديد: خطا پوشي در سير  تلاش به سوي اهداف سازمان

تمهيد و تلاش در زمينه ي پژوهش گروهي :زمينه تلاش و تفحص گروهي را در ميان كاركنان ايجاد كنيم .

شروع : شروع با هر تعداد از معلماني كه آماده باشند مي تواند باشد لازم نيست كه تمامي معلمان را با خود همراه كنيم درست است كه آرمان ما همكاري همه است ولي منتظر ماندن  براي همراهي  كار ما را به تاخير مي اندازد.



:: بازدید از این مطلب : 343
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : شنبه 11 بهمن 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالکریم اشرفی دهکردی

ایجاد انگیزش برای یادگیری دانش آموزان

والدین و مربیان در سراسر جهان سعی می کنند بفهمند که چرا علاقه ی دانش آموزان به انجام تکالیف مدرسه روز به روز کمتر می شود . شاید قسمتی از مشکلات مربوط به عدم آگاهی از این مساله باشد که چه چیزی واقعاً دانش آموزان را برانگیخته می کند. انگیزش عمدتاً به عنوان آنچه که رفتار خاصی را تحریک و حفظ می کند تعریف می شود. انگیزش دو نوع بیرونی و درونی است.

انگیزش بیرونی معمولاً از پاداشهای بیرونی ، جوایز ، نمرات ، کارت ها و تمایل برای بهتر بودن از دیگران ناشی می شود. این نوع انگیزش باعث می شود که دانش آموزان تنها برای این پاداشها یا اجتناب از خجالت و شرمندگی فعالیت کنند.

انگیزش درونی از درون می آید. زمانی که دانش آموز تنها به خاطر رضایت از خود می خواهد  بهتر عمل کند در این صورت یادگیری با معناتر و بادوام تر خواهد بود. انگیزش زمانی بهینه می شود که :

-      شخص دواطلبانه در یک تکلیف درگیر می شودنه در پاسخ به فشار خارجی.

-      تکلیف در سطح مناسبی از چالش باشد.

-      فرد حق انتخاب داشته باشد

چگونه والدین و معلمان می توانند محیط یادگیری را برای بهینه ساختن این شرایط ترتیب دهند؟

·         فشار بر روی دانش آموزان باید به حداقل برسد.

مثلاً حذف رقابت یا مقایسه ای اجتماعی ، تجدیدنظر و اصلاح سیستم نمره گذاری.

·         اطمینان از اینکه تکلیف سطح مناسبی از چالش را مطابق باسن و میزان توانایی دانش آموز دارد . اگر تکلیف خیلی آسان باشد ، دانش آموزان خسته می شود و انگیزه برای انجام آن ندارد. اگر سطح تکلیف بالاتر از توانایی دانش آموز باشد موجب ناکامی و انجام ندادن تکلیف می شود.

·         تکلیف باید با معنا و مرتبط با یادگیرنده باشد. اغلب دانش آموزان اظهار می کنند : چرا من باید این تکلیف را انجام دهم ؟ این تکلیف در بزرگسالی هرگز مورد استفاده ی من قرار نمی گیرد . هدف تکلیف باید به دست آوردن یک مهارت یا بهبود آن باشد نه حفظ طوطی وار مطالب غیر مرتبط.

·         استفاده ی مناسب از پادشها ، استفاده از جوایز بدون تعصب ، به خاطر تلاش و پیشرفت پاداش دهید ، نه فقط به خاطر عملکرد و نتیجه ی کلی کار .

·         اگر چه به دانش آموزان گفته شود که تکلیف چیست و چگونه باید انجام شود ، آنها انگیزه ی بیشتری برای درگیر شدن در تکالیف دارند. کنترل بیشتر معلم موجب انگیزش کمتر یادگیرنده خواهد شد.

·         ساختار تمرین یادگیری بر روی میزان انگیزش تاثیر می گذارد . دستورالعمل های داده شده باید روشن باشد. دانش آموز باید بداند که از او انتظاری می رود راهنمایی ها در مورد چگونگی انجام تکالیف باید به خوبی توسط دانش آموز درک شود. بازخورد مفید و فوری حتمی است تکلیفی که فوراً تصحیح شده و به دانش آموزان برگردانده شود و دارای توصیه هایی در پایین برگه است که به دانش آموز نشان می دهد در کجا اشتباه کرده و چگونه می تواند آنها را رفع کند بسیار مفیدتر از برگه ای است که تنها یک نمره بر روی آن است.

·         باید محیط حمایتی فراهم شود. زمانی که دانش آموزان در محیط احساس تهدید یا خطر کنند ، به خوبی عمل یا فکر نمی کنند. رابطه ای بین معلم و دانش آموز باید راحت باشد. یک جمله تشویقی یا تُن صدای مناسب ، یک دست بروی شانه ، اینها ممکن است به نظر بیهوده برسد اما تاثیر آنها بر روی یادگیری بسیار زیاد است .

به طود خلاصه ، وقتی که با دانش آموزان به خوبی رفتار شودو به آنها احترام گذاشته شود ، تشویق می شوند و میزان بالایی از انگیزش را به طور خودکار بدست می آورند.

·         در طی زمان ، پیشرفت دانش آموز بیشتر و بیشتر با انتظار اولیه هماهنگ می شود.

ایجاد ارتباط براساس انتظارات مثبت :

این مساله مهم است که معلمان به گونه ای با دانش آموزان ارتباط برقرار کنند که بیانگر این انتظار باشد که آنها می توانند یاد بگیرند . این عقیده که دانش آموزان خاصی نمی توانند یادبگیرند ، یک ارتباط انتظاری منفی است .

چندین راه برای ایجاد ارتباط انتظاری مثبت در معلمان وجود دارد :

·         برای پاسخ دانش آموزان صبر کنید : تحقیقات نشان داده است که معلمان برای جواب دادن دانش آموزانی که از آنها انتظارات بالاتری دارند بیشتر صبر می کنند تا د انش آموزان دیگر . صبر طولانی تر ممکن است انتظارات بالاتری برقرار کند و پیشرفت دانش آموزان افزایش دهد.

·         از دسته بندی دانش آموزان براساس پیشرفت اجتناب کنید : نمره گذاری باید یک موضوع خصوصی بین دانش آموزان و معلمان باشد نه یک اطلاعات همگانی . در بعضی موارد ممکن است دسته بندی دانش آموزان در کلاسها برای دروسی مانند ریاضی یا خواندن ضروری باشد اما معلمان نباید گروه ها را رتبه بندی کنند. با همه ی گروهها باید به طور مساوی احترام امیز برخورد کنند  و در مواقع مناسب اجازه ی جابجایی از گروهی به گروه دیگر را به دانش آموزان بدهند.

·         با همه ی دانش آموزان یکسان برخورد کنید : دانش آموزان ضعیف را به اندازه ی دانش آموزان دیگرصدا بزنید و به یک میزان وقت برای آنها وقت صرف کنید.



:: بازدید از این مطلب : 140
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 11 بهمن 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالکریم اشرفی دهکردی

انگیزه به دو نوع درونی و بیرونی قابل تقسیم است.

از انگیزه بیرونی می­توان به تقویت کننده­هایی چون پول، تایید، محبت، احترام، نمره. و از تقویت کننده­های درونی می­توان به رضآیت  خاطر و احساس خوب از یادگیری اشاره کرد. آنچه که بیشتر موجب رفتار خود جوش می­شود، انگیزه درونی است. هدف عمده فعالیت­های پرورشی معلم یا مربی این است که دانش­آموز به تدریج از انگیزه­های بیرونی به سمت انگیزه­های درونی هدآیت شود.

تفاوت اساسی افراد دارای انگیزه درونی با افراد دارای انگیزه بیرونی این است که افراد با انگیزه درونی احساس کفآیت بیشتری در خود دارند و کمتر به دیگران اجازه می­دهند که محرک رفتارشان شوند. این گروه از دانش آموزان، خود تعیین کننده رفتارها هستند و به خاطر کفآیتی که در خود احساس می­کنند، باور دارند که می­توانند با رفتارشان بر محیط خود تأثیر بگذارند.

این گروه از دانش­آموزان با انگیزه دورن­گرا، تصورشان این است که موفقیت و عدم موفقیت در تحصیل به خاطر نحوه رفتار صحیح یا غلط خودشان  است.

اما برخلاف آنها، دانش­آموزان با انگیزه برون­گرا، احساس بی­کفآیتی یا کفآیت کم داشته و همواره تصور می­کنند که موفقیت آن­ها تحت تأثیر عوامل محیطی نظیر معلم و سوالات سخت است. این گروه از دانش­آموزان حتی اگر درس بخوانند، باز هم موفقیت چندانی نخواهند داشت. چرا که اندک تلاش آنها به خاطر همان انگیزه بیرونی، همچون فرار از تنبیه یا کسب خواسته معلم است. اینان در صورت کسب موفقیت اندک هم آن را به شانس و   تصادف نسبت می­دهند و نه به تلاش و استعداد خود.

این دانش­آموزان حتی اگر نیم­نگاهی به موفقیت داشته باشند، آنقدر آن را صعب­الوصول می­دانند که دست به عمل نمی­زنند، در نتیجه  هرگز طعم موفقیت را نخواهند چشید. در حقیقت گام اول در برخورد با این افراد  چشاندن طعم موفقیت به آنها و در هم شکستن تصور منفی آنها در مورد دستیابی به موفقیت است. در این صورت است که «موفقیت»، «موفقیت» می­آورد.

از آنجایی که انسان آمادگی دارد تا فعالیت­ها و تصوراتش را تعمیم دهد،موفقیت در یک درس منجر به موفقیت در دروس دیگر می­شود و این موضوع در مورد دروس اصلی هر رشته مهم­تر است.

در واقع، ضعف درسی در این دروس منجر به بی­علاقگی به تحصیل و گاهی حتی ترک تحصیل می­شود و البته عکس آن هم صادق است. به همین علت به معلمان دروس اصلی هر رشته توصیه می­شود، شرایط آموزشی و امتحانی را مطلوب نمایند و با ارزشیابی­های مناسب فضای کلاس را لذت­بخش کنند.

به طور کلی به منظور افزایش انگیزه دانش­آموزان و سوق دادن آنها به سمت درونی شدن انگیزه­ها راهکارهای زیر توصیه می­شود:

1. سعی کنیم اولویت تجربه­های دانش­آموزان برای آنها جالب باشد،  احساس موفقیت اولیه، اعتماد به نفس آنها را افزایش می­دهد. این موضوع در مسابقات ورزشی نیز مشهود است.

2. برای موفقیت دانش­آموزان پاداش در نظر بگیریم. منتظر نباشیم تا افت تحصیلی اتفاق افتد و سپس موفقیت را تحسین کنیم.

3. با احترام گذاشتن به تفاوت­های فردی دانش­آموزان، هرگز آنها را با یکدیگر مقایسه نکنیم.

4. دانش­آموزان را در کلاس کمتر درگیر مسائل عاطفی منفی نمائیم و نسبت به حساسیت­های عاطفی آنان آشنا و در کاهش آن کوشا باشیم. سخت­گیری و  انضباط شدید، تبعیض، بیان قضاوت­های منفی و خبرهای ناخوشایند از جمله عواملی است که موجب درگیری ذهنی و کاهش علاقه به یادگیری می­شود.

5. بلافاصله پس از آزمون یا پرسش کلاسی، دانش­آموزان را از نتیجه کار آگاه کنید.

6. برای اینکه دانش­آموز بداند، در طول تدریس به دنبال آموختن به چیزی باشد، بیان اهداف آموزشی مورد انتظار از او را در ابتدای درس فراموش نکنیم.

7. چگونگی یادگیری و نحوه انجام کار برای دانش­آموز مشخص شود.

8. به منظور افزایش حس کفآیت در دانش­آموز از او بخواهیم مطالب یاد گرفته شده را به دوستان یا کلاس آموزش دهد.

9. در مورد مشکلات درسی دانش­آموز و ریشه­یابی آن، با او تبادل نظر و گفت­و­گو کنیم.

10. تشویق کلامی در کلاس، به صورت انفرادی بسیار حائز اهمیت است.

11. مطالب درسی را به ترتیب از ساده به دشوار مطرح کنیم.

12. از بروز رقابت ناسالم در بین دانش­آموزان پیشگیری شود.

13. در فرایند آموزش متکلم وحده نباشیم و یادگیرندگان را در یادگیری مشارکت دهیم.

14. علاقه به دانش­آموزان و تعلق خاطر و اهمیت دادن به یکایک آنها،سطح انگیزه­ها را افزایش می­دهد.

15. آموزش را با «تهدید» پیش نبریم.

16. برای دانش آموزان با انگیزه، خوراک علمی کافی داشته باشیم.

17. با محول کردن مسئولیت به دانش­آموزان کم­توجه، آنان را به رفتارهای مثبت هدآیت و علل کم­توجهی در آنها را بررسی کنید.

18. شیوه­های تدریس را از سنتی به شیوه­های روز تغییر داده و با استفاده از تکنولوژی آموزشی، حواس پنجگانه دانش­آموزان را به کارگیریم.

19. - میان درس کلاس و مسائل زندگی که به وسیله همان درس قابل حل است.  ارتباط برقرار کنیم.

20. - تدریس را با طرح مطالب و پرسش­های جالب توجه آغاز کرده و با تحریک حس کنجکاوی، دانش­آموزان را برانگیخته­تر سازیم.

21. - به وضعیت جسمانی دانش­آموزان توجه کرده و علل جسمی بی­توجهی و کاهش انگیزه آنان را بیابیم.

22. محیط کلاس را با طراحی زیبا و مناسب، جذاب سازیم تا مانع بروز کسالت روحی شویم.

23. با فرهنگ و تاریخچه زندگی افراد مدرسه یا محله­ای که در آن تدریس می­کنیم، آشنا شده و در طول تدریس از مثال­های آشنا استفاده  کنیم.

24. به منظور اطلاع از نتیجه فعالیت درسی دانش­آموزان و ارائه بازخورد به موقع و مناسب، تکالیف آنان را بلافاصله در جلسه بعدی ملاحظه و با رفع اشکالات، جنبه­های مثبت را تشویق کنید.

25. در گرفتن آزمون و امتحان به قول خود عمل کنیم.

26. زمان یادگیری باید در حد توان دانش­آموز باشد. برای تجدید قوا و انگیزه در میان کلاس از وقت تفریح و استراحت غافل نشویم.

27. دانش­آموز را از میزان پیشرفت خود آگاه سازیم تا بداند برای رسیدن به هدف چه گام­های دیگری بردارد.

28. به لحاظ اخلاقی و ایجاد انگیزه، همیشه خوش اخلاق و خوش­رو  باشیم.

29. به منظور افزایش حس کفآیت و مشارکت در ارائه دروس از نظرات دانش­آموزان استفاده کنیم.

30. مطمئن باشیم که توجه دانش­آموزان برای شروع تدریس آماده است.

31. تمام مطالب دشوار را یکجا و در یک جلسه آموزش ندهیم.

32. به خاطر داشته باشیم، توجه افراطی به دانش­آموزان (قوی یا ضعیف) موجب متشنج شدن فضای کلاس می­شود.

33. دانش­آموزان را به گروه­های «خوب»، «بد» و «ضعیف» تقسیم­بندی نکنیم.

34. از ورود به موضوعات حاشیه­ای که منجر به انحراف توجه کلاس  می­شود، بپرهیزیم.

35. با ایجاد جلسات بحث و تحلیل به دانش­آموزان فرصت تفکر و اظهار نظر بدهیم.

36. هرگز دانش­آموزان را مجبور به انجام فعالیت­های تحقیرکننده  نظیر «جریمه» نکنیم.

37. به افراد درون­گرا، کمرو، مضطرب که تمایلی به ابراز وجود ندارند، توجه کرده و با تقویت رفتارهای مثبت، آنها را به مشارکت در بحث­های کلاسی و کارهای گروهی تشویق کنیم.

38. در روش­های تدریس، کنفرانس و سمینار را مد نظر قرار دهیم.

39. تأکید بر نمره، اضطراب دانش­آموزان را افزایش می­دهد و مانع  از توجه کامل به موضوع درس می­شود. این دانش­آموزان با وجود تلاش  زیاد از نمرات پایینی برخوردارند و به تدریج رابطه میان تلاش و نتیجه را نادیده می­گیرند که در نهآیت منجر به از دست رفتن انگیزه خواهد شد.

40. گاهی از تجربه­های دوران تحصیل و شکست­ها و موفقیت­های  خود برای دانش­آموزان صحبت کنید.



:: بازدید از این مطلب : 164
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 11 بهمن 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالکریم اشرفی دهکردی

بهداشت روانی در مدرسه

مشكلات تربیتی كودكان و نوجوانان یكی از مسائل مهم خانواده ها و مدارس است كه می تواند سرچشمه و منشأ بسیاری از استرس ها، تنش ها و درگیری های بین بچه ها و آموزگاران باشد. بسیاری از این مشكلات و اختلالات را، كودكان از محیط خانه و مدرسه كسب می كنند و علت آن نیز الگوهای رفتاری ناسالمی است كه در اطراف خود مشاهده می كنند.اگر قصد ما، داشتن مدارسی با عملكرد تحصیلی بالا و رضایت بخش است، باید به سلامت جسم و روان دانش آموزان به طور همزمان توجه كنیم. بسیاری از مشكلات روانی _ اجتماعی كودكان و نوجوانان، تأثیری مستقیم بر روند یادگیری و تحصیل آنها می گذارد و موجب كاهش و ضعف استعدادها و توانایی های آنان در مدرسه و به دنبال آن بدرفتاری ها و شكست های تحصیلی می شود.
پژوهش های بی شماری نشان می دهد كه از هر
۵ دانش آموز، یك نفر دچار مشكلات مربوط به سلامت روانی است كه متأسفانه به دلیل عدم پیگیری و رسیدگی، این گونه اختلالات رفتاری تا اخذ مدارج تحصیلی بالاتر و حتی ورود به اجتماع در آنها پایدار و ماندگار می ماند. اختلالاتی مثل، پرخاشگری، كمبود توجه، كاهش قدرت تمركز، عدم رعایت نظم و مقررات، كمرویی، شكست های تحصیلی، عدم پذیرش مسئولیت، از جمله مشكلاتی است كه بچه ها در طول دوران مدرسه با آن مواجه می شوند.یكی از اقدامات مؤثری كه معلمان و مشاوران مدرسه ها می توانند برای رشد و پرورش ویژگی های اخلاقی _ رفتاری شایسته كودكان و نوجوانان انجام دهند، آن است كه كلاس را تبدیل به محیطی عاری از فشارهای روانی، رقابت های كودكانه و هیجانات گوناگونی كه موجب رشد احساسات منفی در بچه ها می شود، بنمایند. رعایت اصول بهداشت روانی در كلاس، بویژه سال های نخستین آموزش، به رشد و توسعه شیوه های تربیتی مناسب كمك می كند.بدیهی است معلمان اغلب در قبال آموزش و یادگیری كلیه دانش آموزان و به خصوص آنهایی كه نیازهای ویژه ای دارند، احساس مسئولیت می كنند. این امر در حالی است كه آنان به ندرت دوره و آموزش خاصی در زمینه بهداشت روانی دانش آموزان دیده اند. علاوه بر آن، مشكلات و مسائلی كه معلمان و كادر آموزشی با آن روبه رو هستند، چنان از پیچیدگی و تنوع های زیادی برخوردارند كه گاه نیاز به بررسی های مشاوران و روان شناسان مدرسه دارد. لازم به ذكر است كه، تشخیص و شناسایی این گونه اختلالات و بیماریها هر چه زودتر در كودكان و نوجوانان صورت گیرد، تأثیرات كمتری بر بافت ذهنی و روانی آنان خواهد گذاشت. از این رو آموزش و آشنا كردن آموزگاران با انواع نابهنجاری های رفتاری _ كنشی دانش آموزان می تواند گامی مثبت در جهت بهداشت روانی مدرسه باشد.علائم و نشانه های روان شناختی در كودكان به سادگی می توانند توسط معلمان و مشاوران مدرسه شناسایی شوند و یا در میان گذاشتن و مطرح كردن مشكل با خانواده دانش آموز گام های اولیه درمان را بردارند. مهم ترین نشانگان علائم رفتاری در دانش آموزان دوره ابتدایی، عبارتند از:
* تغییرات عمده در عملكرد تحصیلی روزانه دانش آموز؛
* نتیجه ای ضعیف در قبال تلاش فراوان دانش آموز؛
* نگرانی و اضطراب بی مورد و بیش از اندازه؛
* كابوس های شبانه مكرر؛
* خشونت و پرخاشگری؛
* تغییرات خلقی _ رفتاری مكرر؛
علائم و نشانگان نابهنجاری های روانی _ رفتاری در دانش آموزان
۱۲ تا ۱۴ سال عبارت است از :
* ناتوانی در رویارو شدن با مشكلات و مسائل روزمره؛
* گرایش به سیگار كشیدن؛
* بروز اختلالات مربوط به خواب (پرخوابی، كم خوابی، خواب آلودگی)؛
* بروز اختلالات مربوط به خوردن (پرخوری، كم خوری، بی اشتهایی)
* عدم تحرك و پویایی و كاهش فعالیت های جسمانی؛
* قلدری، خشونت و ایجاد ترس و وحشت در هم كلاسی ها، داشتن رفتاری مخرب؛
* كاهش و یا ازدیاد شدید وزن؛
* بی حوصلگی؛ بی انگیزگی و عدم علاقه به انجام تكالیف، كارها و فعالیت های گوناگون؛
* صدمه زدن به اطرافیان و یا حیوانات و یا اشیاء دیگران؛
* عصبانیت و خشونت های مكرر.
علائم و نشانگان نابهنجاری های روانی و رفتاری در دانش آموزان
۱۵ تا ۱۸ سال (دوره دبیرستان) عبارت است از:
* آشفتگی های فكری؛
* افسردگی های طولانی مدت؛
* احساس شادی و یا غم بیش از اندازه؛
* نگرانی؛ اضطراب و ترس های بی مورد و بیش از اندازه؛
* انزوا طلبی و گوشه گیری؛
* اختلال مربوط به خوردن و خوابیدن؛
* احساس خشم و طغیان؛
* داشتن توهم و یا هذیان گویی؛
* ناتوانی در حل مسائل و مشكلات روزمره؛
* كاهش عملكرد و فعالیت های كلاسی؛
* فكر خودكشی؛
*بروز اختلالات روان تنی؛
* گرایش به سیگار كشیدن و استفاده از مواد مخدر؛
* بزهكاری و رفتارهای مخرب؛
* تغییرات شخصی حاد و بارز؛
* احساس غم، ناامیدی و درماندگی بیش از اندازه؛
* دوری از دوستان، اعضای خانواده و هم كلاسی؛ تمایل به تنها ماندن؛
* شنیدن و دیدن صداها و رویدادهایی كه واقعیت خارجی ندارند؛
* كاهش تمركز و توجه بر موضوعات مختلف؛
* نیاز به شستن و تمیزی بیش از اندازه دست ها و وسایل شخصی؛
* كاهش علاقه به فعالیت هایی كه سابقا از انجام آنها لذت می برده است.
باید در نظر داشته باشیم هر یك از این علائم، به تنهایی می توانند نشانه ای از نیاز دانش آموز به رسیدگی بالینی باشند.
شاید معلمان قادر نباشند مانع ایجاد ناراحتی های روحی _ روانی دانش آموزان شوند، اما می توانند درباره درك احساسات و هیجانات آدمی، راه های شناخت و بروز سالم آنها و شیوه های كنترل رفتاری با بچه ها صحبت هایی داشته باشد.در بیشتر موارد، رسیدگی ها و درمان زودهنگام می تواند از بروز علائم حادتر و كهنه شدن بیماری در كودكان و نوجوانان جلوگیری كند و اجازه ندهد كه اختلال تا بزرگسالی ادامه یابد و مانع رشد و پرورش استعدادها و توانایی های كودك شود. از طرف دیگر، دانش آموزانی كه درباره انواع مشكلات روانی،اطلاعات و معلوماتی _ هر چند كم و ساده- دارند، از خود قدرت تحمل و بردباری بیشتری نشان می دهند و بهتر می توانند در شرایط بحرانی مقاومت به خرج دهند. آنها سعی می كنند با كنترل رفتارهای هیجانی و تندشان مانع از صدمه زدن و رنجاندن اطرافیانشان شوند.اقدامات و كمك های مؤثری كه مشاوران و یا روان شناسان مدرسه می توانند به معلمان كادر آموزشی مدرسه در جهت بالابردن سطح بهداشت روانی مدرسه و آگاهی دانش آموزان ارائه دهند، عبارتند از:
* دادن اطلاعات و آگاهی لازم برای شناسایی و تشخیص بیماری های روانی مرسوم بین كودكان و نوجوانان.
* آموزش مهارت های اجتماعی.
* آموزش شیوه های كنترل رفتارهای هیجانی مخرب و منفی (پرخاشگری، عصبانیت، قدرت، قلدری و...).
* شیوه های رویارویی با ترس ها و اضطراب های گوناگون.
* ایجاد حس همدلی و نوعدوستی.
* آموزش مهارت حل و تعارضات شخصی.
* شیوه های كنترل استرس و فشارهای روزمره.
* افزایش توان تحمل و بردباری.
* شیوه تصمیم گیری مناسب در شرایط دشوار زندگی.
* آموزش ارزش های اجتماعی و اخلاقی.
* احترام به حقوق دیگران.
* پذیرش كاستی ها و توانایی روبه رو شدن با آنها.
آموزش آموزگاران، آموزش دانش آموزان و حمایت از بهداشت روانی در مدرسه ارتباط مستقیمی با افزایش عملكرد تحصیلی بچه ها، پیشگیری از اختلالات روانی حاد و كمك به سلامت و بهداشت جامعه دارد. هر آموزگاری می تواند شرایطی برای دانش آموزان ایجاد كند كه آنها را برای یادگیری بهتر و آسان تر آماده كند. از جمله عوامل مهمی كه موجب ایجاد فضایی سالم و حمایت گر در مدرسه می شود، عبارتند از:
* ایجاد حس تعلق و وابستگی گروهی
یكی از اساسی ترین ویژگی های هر انسانی، احساس تعلقی است كه نسبت به گروه و اجتماعی كه در آن زندگی می كند، دارد. زمانی كه كودك و یا نوجوانی نسبت به مدرسه، كلاس و دوستانش احساس وابستگی می كند، در حقیقت خود را با آنها هماهنگ و سازگار كرده است و نسبت به آنها (اعم از مدیر، معلمین، كادر آموزشی و...) حس اعتماد و اطمینان قلبی پیدا كرده است. دانش آموز می تواند با این پشتوانه مثبت فكری مسائل و مشكلات گوناگون خود را بیان كند و از طریق ایجاد روابط سالم بین فردی در صدد حل آنها برآید. مطالعات نشان می دهند كه هر چه روابط دانش آموزان دوران ابتدایی صمیمی تر و دوستانه تر باشد، در سال های بعد تحصیل، مشكلات رفتاری كمتری از خود نشان می دهند.
* پیشرفت و موفقیت در امر تحصیل
تمامی دانش آموزان نسبت به پیشرفت های شان در درس ها و فعالیت های كلاسی، كنجكاو و علاقه مند هستند و دوست دارند بدانند كه توانسته اند با موفقیت به اهداف شان برسند. این علاقه بچه ها ناشی از تمایل آنها برای محك زدن توانایی ها و استعدادهای وجودی شان است. آن گروه از دانش آموزانی كه فاقد این خصیصه هستند، یا بیش از اندازه به والدین خود متكی هستند و یا به طور كلی انگیزه و علاقه ای برای پذیرش مسئولیت و انجام وظایف شان ندارند، معلمان می توانند با تشویق و تقویت انگیزه های دانش آموزان برای تداوم تلاش های شان، به آنها كمك كنند تا نسبت به پیشرفت خود در مدرسه و رسیدن به موفقیت های تحصیلی علاقه مند و كنجكاو باشند.
قدرت سازگاری با محیط
انجام كارهای روزانه به صورت عادت، یكی از نكات مهم آموزش كودكان است. بچه ها با یك سری مفاهیم و اصول اولیه ساده در دوره پیش دبستانی و سال اول ابتدائی به صورت انجام عادات روزانه مثل جمع كردن وسایل شخصی در جعبه مخصوص، رعایت نظم و مقررات كلاس و از این قبیل آشنا می شوند. نكته حائز اهمیت این است كه كودك چگونه با تغییرات عادتی خود كنار می آید؟ بعضی از كودكان نسبت به كمترین تغییری واكنش منفی مثل، ترس، خشم، اضطراب و... از خود نشان می دهند، به خصوص اگر در گذشته هم شاهد تجارب استرس آوری در این زمینه بوده باشند. این بچه ها برای اینكه بتوانند خودشان را با تغییرات مختلف در محیط مدرسه سازگار و هماهنگ كنند به كمك آموزگار و یا مربی خود احتیاج دارند. برای نمونه، ممكن است دانش آموزی نسبت به جابه جایی در كلاس واكنش منفی خشم و پرخاشگری از خود نشان دهد و یا گوشه گیر و منزوی شود. در این صورت آموزگار می تواند با درك احساسات كودك و آرام ساختن او، سازگاری و انطباق با شرایط جدید را برای او راحت تر كند، زیرا بچه ها به این ویژگی مهم و ارزشمند كه در دوران خردسالی در آنها شكل می گیرد و تمام عمر مورد استفاده او قرار می گیرد، احتیاج دارند.
پرورش توانایی درك و تشخیص دانش آموزان
كودكان و نوجوانان نیاز به پرورش قدرت درك و تشخیص دارند. آنها به تدریج با ارزش ها و معیارهای گوناگون جامعه آشنا می شوند. در این خصوص آموزگاران و مربیان مدرسه می توانند با تشخیص پیشرفت های تحصیلی بچه ها آنها را نسبت به عملكردشان در مدرسه آگاه سازند. هم چنین می توانند با آموزش رفتارهای پسندیده در محیط های آموزشی، آنها را ترغیب به رقابت های سالم، خویشتن داری، كنترل نفس، نوع دوستی و وظیفه شناسی كنند. برای مثال، اگر رفتار اشتباه و نابهنجاری از كودكی سر زد، آموزگار می تواند با صحبت و تذكر عمل اشتباه او (و نه شخص كودك)، رفتار صحیح را به او متذكر شود. گاهی بچه ها اساسا رفتار درست و مناسب را نمی دانند و ناخواسته كاری می كنند كه مورد سرزنش و نكوهش قرار می گیرند. در چنین شرایطی بهتر است ابتدا معلم به صحبت های كودك و علت رفتار او خوب گوش كند و سپس سعی كند با بالابردن قدرت فهم و تشخیص دانش آموز رفتار صحیح را به او بیاموزد.
تشویق به تصمیم گیری
مربیان و آموزگاران لازم است خواسته ها و انتظارات شان را از بچه ها به طور مشخص برای آنها بیان كنند. بدین ترتیب دانش آموزان به مرور به قابلیت ها و توانایی هاشان پی می برند و برای جلب نظر آموزگار خود در صدد حضور مرتب در سر كلاس و انجام تكالیف درسی شان برمی آیند. برنامه ریزان آموزشی می توانند با ایجاد فرصت هایی برای انجام فعالیت های فوق برنامه ابتكاری مثل تهیه روزنامه دیواری، خبرنامه های كلاسی و مدرسه ای، تشكیل گروه های فرهنگی و كتاب خوانی و... دیدگاه دانش آموزان به رفتارهای اجتماعی پسندیده مثل داشتن ارتباط سالم اجتماعی، مسئولیت پذیری فردی، تقویت روحیه تعاون و همكاری و راه های جدید تصمیم گیری را به روی آنها بگشایند و دید وسیع تری از جامعه آینده را به آنها ارائه دهند.
تجربه اندوزی و درس گرفتن از اشتباهات
یكی از عوامل اساسی موفقیت دانش آموزان، همانا توانایی درس گرفتن از اشتباهات گذشته شان است. زمانی كه بچه ها قدرت درك شكست های خود را به طور معقولانه داشته باشند، می توانند با شناخت محدودیت ها، نقطه ضعف ها و مشكلات شان، تعریف مجددی از اهداف خود بنمایند و دوباره با تصمیم به تلاش و كوششی بیشتر از تجربه قبلی خود درسی ارزشمند بگیرند.تحقیقات نشان می دهند دانش آموزانی كه توان بالایی برای مقابله و رویارویی با ناكامی ها و شكست های تحصیلی دارند، قدرت تجدیدنظر طلبی و نواندیشی بالاتری نسبت به سایر بچه ها دارند. آموزگاران و مربیان آموزشی می توانند با كمك به دانش آموزان در استفاده از تجارب و اشتباهات شان، امكان دست یابی به راه حل های جدید را برای آنها آسان كنند. این كار به بچه ها كمك می كند تا توانایی های خود را دوباره ارزیابی كنند و با یافتن شیوه ای جایگزین به هدفشان كه همانا موفقیت در گذراندن دروس كلاسی است،نایل آیند.



:: بازدید از این مطلب : 206
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 10 بهمن 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالکریم اشرفی دهکردی

زندگـــی زیبـاســـت چشمـی بـاز کـن

گردشـــی در کوچــه باغ راز کن

هر که عشقش در تماشا نقش بست

عینک بد بینی خود را شکسـت

علـت عـاشــــق ز عـلتــها جــداســـت

عشق اسطرلاب اسرار خداست

من مـیـــان جســـمها جــان دیـــده ام

درد را افکنـــده درمـان دیـــده ام

دیــــده ام بــر شـــاخه احـســـاســها

می تپــد دل در شمیــــم یاسها

زنــدگــی موسـیـقـی گنـجشـکهاست

زندگی باغ تماشـــای خداســت

گـــر تـــو را نــور یـقیــــن پیــــــدا شود

می تواند زشــت هم زیبا شــود

حال من، در شهر احسـاسم گم است

حال من، عشق تمام مردم است

زنـدگــی یــعنـی همیـــــــن پــروازهــا

صبـــح هـا، لبـخند هـا، آوازهـــا

ای خــــطوط چهــــره ات قـــــــرآن من

ای تـو جـان جـان جـان جـان مـن

با تـــو اشــــعارم پـر از تــو مــی شـود

مثنوی هایـم همــه نو می شـود

حرفـهایـم مــــرده را جــــان می دهــد

واژه هایـم بوی بـاران می دهـــد

 

مولانا

 



:: بازدید از این مطلب : 234
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : جمعه 10 بهمن 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالکریم اشرفی دهکردی

طبق فرهنگ ما‌، تربیت فرزند باید و نباید‌های خاص خود را دارد‌، حتی در فضای مجازی. پس برای آن‌ که فرزند نوجوان‌تان به سلامت از این بزرگراه عبور کند‌، چند نکته را فراموش نکنید؛


-اول از همه باید با فرزندتان صحبت کنید

. شما مسئول تربیت او هستید و هیچ‌کس نمی‌تواند مثل شما او را برای زندگی امروز آماده کند. همان‌طور که وقتی کودک بود با گفتن «جیز» به او می‌فهماندید وسیله‌ای تیز و یا داغ است و نباید دست بزند‌، امروز هم با یک کلام شیرین می‌توانید در مورد خطرات استفاده‌ی ناصحیح از اینترنت با او صحبت کنید. به او بیاموزید کاربری هوشمند و مسئول باشد.

_ قانون مهم دنیای مجازی را به او یاد بدهید :
«کاری که در دنیای واقعی نباید انجام دهی، در دنیای مجازی هم ممنوع است.»
 
_ نمی‌شود استفاده از اینترنت را ممنوع کرد اما می‌توان برای آن قوانینی گذاشت.

مثلا کلمه‌ی اینترنت نامحدود نباید در خانه‌ی شما مجاز باشد. ساعاتی که فرزندتان اجازه دارد از اینترنت استفاده کند را مشخص کنید. این تعداد ساعات هر چه نوجوان کم سن‌تر باشد‌، باید کم‌تر تنظیم گردد.
 
_ اگر بتوانید رایانه‌ی خانه را جایی بگذارید که در کنترل نگاه شما هم باشد‌، حتماً این‌کار را انجام دهید
اما اگر چنین چیزی ممکن نیست و اگر فرزندتان رایانه شخصی دارد (پیشنهاد ما این است که چنین وسیله‌ای را تا ابتدای سنین جوانی و ورود به دانشگاه خریداری نکنید) نگذارید در یک اطاق با در بسته با آن کار کند. حتی اگر در اطاق شخصی‌اش این‌ کار را انجام می‌دهد، شما رفت‌و‌آمد داشته باشید.
 
_ علم خود را از اینترنت بالا ببرید
 باید هم‌ پای فرزندتان پیشرفت کنید. اگر هم‌ پای رفتن‌تان نباشد‌، جا می‌مانید و آن‌ وقت نمی‌دانید چه اتفاقاتی ممکن است برای او پیش می‌آید. به‌روز بودن شما به همراهی با فرزندتان کمک می‌کند.

 

_ بد نیست هرازگاهی به رایانه سر بزنید و ببینید چه جستجوهایی انجام شده‌
البته این مهندسان دانشگاه نرفته‌، آن‌قدر به کوچه پس کوچه‌های اینترنت وارد هستند که ممکن است بتوانند اثر پای خود را پاک کنند. اگر رفتار غیر‌معمولی از فرزندتان دیدید، برنامه‌هایی مخصوص والدین کارآگاه روی سیستم نصب کنید تا مطمئن شوید خطری او را تهدید نمی‌کند البته در شرایط عادی چنین چیزی لازم نیست.
 
آخرین نکته و مهم‌ترین این است که اگر شما جای خالی بدهید‌، خیلی زود هرچیز و هرکسی ممکن است جای‌تان را پر کند. اشتغال زیاد و وقت نگذاشتن برای فرزندان‌، او را به سمت دنیای مجازی سوق می‌دهد که می‌تواند دوستان و نزدیکان همیشه در دسترسی داشته باشد که همیشه کنار او هستند. اگر خانواده‌ی گرم و صمیمی داشته باشید‌، برای اوقات فرزندان‌تان برنامه‌ریزی کنید‌، با او دوست باشید و بگذارید اتاق‌های خانه‌تان با خاطرات شیرین با هم بودن، پر شود، با این روش، شما بزرگ‌ترین فیلترینگ را در قلب نوجوان‌تان ایجاد کرده‌اید.



:: بازدید از این مطلب : 185
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : جمعه 10 بهمن 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالکریم اشرفی دهکردی

موسيقي " مي تواند اثر بخش ترين کلام در زندگي انسان ها باشد و قلمرو حکومتش فرامرزي است . هر کس با توجه به علاقه اي که به نوع خاصي از موسيقي دارد به آن گوش فرا مي دهد و نمي توان گفت که انساني پيدا مي شود که به موسيقي توجهي ندارد ، اصلا با تولدش ،موسيقي مادر که لالايي است جان مي گيرد و الهام بخش " زندگي و آرامش " است . موسيقي متحول کننده ي روح و جان است . گاه مثبت و گاه منفي ....

بعضي موسيقي ها هم چون موسيقي اصيل کشورمان روح را جلا مي دهند و تازگي به آن مي بخشند و بعضي هم چون راک و رپ از خشونت صحبت مي کنند که متخصصين امر هر کدام از اين نوع موسيقي ها را به خوبي تحليل نموده اند و از تاثيراتش بر روح و روان انسان ها به خوبي سخن گفته اند.

هنر موسيقي کشور ما که سنتي خوانده مي شود با ترکيب با موسيقي کلاسيک هم توانسته هنر موفقي از آب درآيد و نمونه هايش را شما بهتر مي دانيد . گاهي گروه هاي آن سه نفره همراه با يک خواننده و گاهي يک گروه کُر با نوازندگان زبردست فراوان و راهنماي چيره دست اين گروه ،اثري را تحويل مي دهند که شنيدن آن به کرات باز هم سيري ناپذير است .

گاهي اشعاري با مضامين عالي و با خوانندگي يک " داوود دَم " تمام احساسات دروني تو را به چالش مي کشد به خصوص اگر مضمون شعر با فطرت و خواسته ي تو همراه باشد . شعر زيباي " مرغ ملکوت " از شاعر و عارف و انديشمند نامي " مولانا " ي عزيز هم در اختيار بسياري از گروه هاي موسيقي قرار داده شده و اجرا شده است .اما هيچ کدام به پاي گروه هنري که در آن حسام الدين سراج هنر نمايي مي کند نخواهد رسيد . اين اجراي به ياد ماندني که با تک نوازي پيانو آغاز شده و به هنگام آواز " سراج " با تک نوازي سه تار همراهي مي شود ،يک ترکيب ساز سنتي و پاپ بسيار عالي را به دست داده است .البته در اين بين مي توان اثر ديگر سراج را نام برد که با همين ترکيب ساخته شده و آن هم دلنشين و زيباست با عنوان " ملکا ذکر تو گريم " . و اين هم شعر زيباي مولاناي گرانقدر در وصف انساني که در فراق نيستان مي سوزد



:: بازدید از این مطلب : 286
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : جمعه 10 بهمن 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالکریم اشرفی دهکردی

آهنگری پس از گذراندن جوانی پر شر و شور ، تصمیم گرفت وقت و زندگی خود را وقف خدا کند.

 

سال‌ها با علاقه کار کرد، به دیگران نیکی کرد،اما با تمام پرهیزگاری، در زندگی‌اش چیزی درست به نظر نمی‌آمد.حتی مشکلاتش روز به روز بیشتر می شد .

یک روز عصر، دوستی که به دیدنش آمده بود و از وضعیت دشوارش مطلع شد، گفت :

 

واقعا عجیب است...! درست بعد از این که تصمیم گرفته‌ای مرد خدا ترسی بشوی،زندگی‌ات بدتر شده، نمی‌خواهم ایمانت را ضعیف کنم اما با وجود تمام تلاش‌هایت در مسیر روحانی، هیچ چیز بهتر نشده...

آهنگر بلافاصله پاسخ نداد، او هم بارها همین فکر را کرده بود و نمی‌فهمید چه بر سر زندگی‌اش آمده .

اما نمی‌خواست دوستش را بی‌پاسخ بگذارد، شروع کرد به حرف زدن و سرانجام پاسخی را که می‌خواست یافت.

 

greenbouquet

این پاسخ آهنگر بود:

در این کارگاه، فولاد خام برایم می‌آورند و باید از آن شمشیر بسازم.

می‌دانی چه طور این کار را می‌کنم؟

اول تکه‌ فولاد را به اندازه جهنم حرارت می‌دهم تا سرخ شود.

بعد با بیرحمی، سنگین‌ترین پتک را بر می‌دارم و پشت سر هم به آن ضربه می‌زنم، تا این که فولاد، شکلی را بگیرد که می‌خواهم.

بعد آن را در تشت آب سرد فرو میکنم، و تمام این کارگاه را بخار آب می‌گیرد، فولاد به خاطر این تغییر ناگهانی دما، ناله می‌کند و رنج می‌برد. باید این کار را آن قدر تکرار کنم تا به شمشیر مورد نظرم دست بیابم.

یک بار کافی نیست ...

 greenbouquet

 

آهنگر مدتی سکوت کرد، و سپس ادامه داد:

گاهی فولادی که به دستم می‌رسد، نمی‌تواند تاب این عملیات را بیاورد.

حرارت، ضربات پتک و آب سرد، تمامش را ترک می‌اندازد.

می‌دانم که این فولاد، هرگز تیغه شمشیر مناسبی در نخواهد آمد...

باز مکث کرد و بعد ادامه داد:

می‌دانم که خدا دارد مرا در آتش رنج فرو می‌برد.

ضربات پتکی را که زندگی بر من وارد کرده، پذیرفته‌ام، و گاهی به شدت احساس سرما می‌کنم. انگار فولادی باشم که از آبدیده شدن رنج می‌برد. اما تنها چیزی که می‌خواهم، این است

 

 greenbouquet

 

خدای من...،

 

از کارت دست نکش،

 

میخواهم شکلی راکه تو میخواهی،به خودم بگیرم.

 

 با هر روشی که می‌پسندی ادامه بده ،

 

 هر مدت که لازم است ادامه بده ،

 

اما هرگز ،

 

مرا به کوه فولادهای بی فایده پرتاب نکن



:: بازدید از این مطلب : 152
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : جمعه 10 بهمن 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالکریم اشرفی دهکردی

1 مهارت ریاضی

     این مهارت بیشتر به سال‌های اول دبستان و پیش از دبستان مربوط می‌شود؛ اما می‌توان آن را تا سال‌های پایانی آموزش عمومی توسعه داد. هدف از این مهارت، کسب توانایی در شمردن هرچیزی به وسیله دانش آموزان و با راهبردها و روش‌های متفاوت است.

نیاز به شمارش از اولین نیازهای بشر است و سرچشمه حساب و ریاضی به شمار می‌رود. برای آموزش عددها در سال‌های اول تحصیل، از همین مهارت استفاده می‌شود. معمولاً دانش آموز قبل از ورود به مدرسه قادر است تعداد محدودی از اشیا را بشمارد. حتی بعضی از آن‌ها طوطی‌وار تا عدد صد می‌شمارند؛ اما باید کاری کرد که این شمارش معنی‌دار شود......



:: بازدید از این مطلب : 195
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 10 بهمن 1393 | نظرات ()